چکیده:
طباطبائی و مطهری فلسفة صدرا را یک فلسفة واقعگرایانه میدانند و در کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» مدعی نوعی واقعگرایی هستند. ایلهام دیلمان (Ilham Dilman) نیز معتقد است که رد واقعگرایی از سوی ویتگنشتاین سبب نمیشود که او یک تصوّرگرا باشد. بلکه ویتگنشتاین نیز به یک معنا واقعگرا محسوب میشود. این مقاله به بررسی و مقایسة واقعگراییِ مطرح در «اصول...» از سویی و واقعگراییای که دیلمان به ویتگنشتاین نسبت میدهد از سویی دیگر میپردازد.
Tabatabai and Motahari consider Sadra's philosophy to be a realistic philosophy and claim a kind of realism in the book "Principles of Philosophy and the Method of Realism". Ilham Dilman also believes that Wittgenstein's rejection of realism does not make him an idealist. Rather, Wittgenstein is also considered a realist in a sense. This article examines and compares the realism proposed in "Principles..." on the one hand and the realism that Dillman attributes to Wittgenstein on the other hand.
خلاصه ماشینی:
حتي مفاهيمي که مابه ازاي مستقلي در خارج ندارند نيز به نحوي از خارج به دست آمده اند و چنين نيست که ذهن آن ها را از خود به معرفت افزوده باشد؛ بنابراين ، برخلاف نظر شکاکان و تصورگرايان ، ميتوان مطمئن بود که درک ما از جهان کاملا مطابق است با نحوة وجود جهان .
مطهري ميگويد در سنت فلسفياي که او به آن تعلق دارد اين يک باور پذيرفته شده است که «نفس انسان در حال کودکي در حال قوه و استعداد محض است و لوح بينقشي است که فقط استعداد پذيرفتن نقوش را دارد و بالفعل واجد هيچ معلوم و معقولي نيست » (همان : ٢٤٨)؛ بنابراين از همان آغاز، راه طباطبائي و مطهري از عقل گراياني که ذهن را پيشاپيش داراي برخي از مفاهيم و معلومات ميدانند جدا ميشود؛ اما ايشان به جريان مقابل ، يعني تجربه گرايي که بر اساس آن تمام مفاهيم ذهني و احکام متشکل از آن ها مستقيما از راه حواس وارد ذهن شده ، نيز تعلق ندارند.
(جلد ٥: ٢٧٣) تفاوت ديگري که مطهري به آن اشاره ميکند اين است که معقولات اول جنبۀ اختصاصي دارند، يعني مختص يکشي خاص يا دسته اي از اشياء هستند؛ اما معقولات ثاني فلسفي جنبۀ عام دارند و بر تمام اشياء اطلاق ميشوند و بنابراين نميتوانند سبب تمايز اشياء باشند.
ازنظر ديلمان ، ويليامز فکر ميکند که ويتگنشتاين ميگويد «زبان است ، نه واقعيت که تعيين ميکند چه چيزي صادق است » (٨٩ :٢٠٠٢ Dilman)؛ يعني از ديد ديلمان ، تصورگرايي زباني عبارت از اين است که صدق گزاره تابع زبان باشد و نه واقعيت .