چکیده:
مقاله حاضر، قرائتی است فلسفی از مرگآگاهی در رمان کلیدر، اثر دولتآبادی بر اساس نظام فکری هایدگر، فیلسوف قرن بیستم، در کتاب هستی و زمان. در این جستار، ابتدا دربارۀ خوانش فلسفی از یک اثر ادبی سخن گفتهایم، سپس با تشریح هستیشناسی هایدگر، به مرگاندیشی در نگاه او و رابطۀ انسان با هستی و مرگ سخن گفتهایم. آنگاه با بیان مرگاندیشی در کلیدر، خوانشی برپایۀ فلسفۀ هایدگر از این رمان به دست دادهایم. هایدگر، انسان و جهان را لازم و ملزوم یکدیگر میداند و معتقد است که دازاین در جهان تنها نیست و حضور دیگران، شخصیت دازاین را معنادار میکند. انسانی که تحت سلطۀ دیگران قرار دارد، نااصیل است؛ اما مرگآگاهی، به دازاین، اصالت میدهد. هایدگر، اصالت را معنادار میداند و اندیشۀ مرگ را نیرویی برای گسست از روزمرگی و معناداری زندگی به شمار میآورد. انتخاب آزادانه، تابع دیگران نبودن، سرگرم روزمره نشدن و معنا دادن به زندگی، پیامدهایی است که هایدگر به آن میپردازد؛ و میتوان از این زاوایا، به کلیدر، نگاه کرد. دولتآبادی، به موضوع مرگ توجه داشته و آن را مورد بررسی قرار دادهاست. در کلیدر، مرگ از درونمایههای اصلی است. دولتآبادی، مرگ و زندگی را همزاد هم میداند و مرگآگاهی را باعث غنیمت شمردن دنیا، هدفمندی زندگی و دستیابی به کمال میداند. او، مرگآگاهی را مختص انسان اصیل میداند و قهرمانان کلیدر، به استقبال مرگ میروند. دولتآبادی، ماهیت مرگ را اضطرابآور میداند و کلیدریان برای فرار از اضطراب مرگ، به زندگی و عشق روی میآورند.
The present article is a philosophical reading of death-awareness in the Kelidar by Mahmoud Dowlatabadi, based on the thought system of Heidegger, the 20th century philosopher, in the book of Being and time. In this essay, we first talked about the philosophical reading of a literary work, then by explaining Heidegger's ontology, we have been talking about the death-awareness in his view and the relationship between man and Being and his or her existence oriented towards death. Then, by expressing death-awareness in Kelidar, we have obtained a reading of this novel based on Heidegger's philosophy. Heidegger considers man and the world to be necessary for each other and believes that Dasein is not alone in the world and the presence of others makes the character of Dasein meaningful. A person who is under the domination of others is without authenticity. But death-awareness gives authenticity to Dasein. Heidegger considers authentic living to be meaningful and considers the thought of death as a force to break away from everyday life and the meaningful life. Choosing freely, not being subject to others, not having daily fun and giving meaning to life are the consequences that Heidegger deals with; and we can look at Kelidar from these angles. Dowlatabadi has paid attention to the issue of death and examined it. In Kelidar, death is one of the main themes. Dowlatabadi considers death and life to be cognate and considers death to be the cause of gaining the world, making life purposeful and achieving perfection. He considers the awareness of death to be unique to the nobleman, and the heroes of Kelidar welcome death. Dowlatabadi considers the nature of death to be anxiety-inducing, and characters of Kelidar turn to life and love to escape from the anxiety of death.
خلاصه ماشینی:
ir چکيده مقاله حاضر، قرائتي است فلسفي از مرگ آگاهي در رمان کليدر، اثر دولت آبادي بر اساس نظام فکري هايدگر، فيلسوف قرن بيستم ، در کتاب هستي و زمان .
هايدگر، انسان را در اين هستي بدون برنامه و تصادفي ميداند و در هستي و زمان بيان ميکند: «انسان يا دازاين به اين دنيا پرتاب شده است .
هستي ابزار، هميشه مستلزم کليتي ابزاري است که در آن ، اين ابزار همين ابزاري مي تواند باشد که هست » (همان : ۹۳)؛ بنابراين از نظر هايدگر، دنياي انسان برايش در حکم ابزار است .
به اين اعتبار، مرگ ، پيش رو ايستادني ممتاز است (هايدگر، ۱۳۹۹: ۳۲۳) انساني که به مرگ فکر ميکند، متوجه ميشود که در اين جهان محدوديت دارد، بنابراين به انتخاب هايش فکر ميکند و آزادانه تصميم ميگيرد.
در فلسفۀ هايدگر، اضطراب و انديشيدن درباره ي مرگ ، به اين معني است که انسان زندگي هرروزه ي خودش را مناسب نميداند و براي بيرون رفتن از اين زندگي تلاش ميکند.
از نگاه هايدگر، مرگ ، امکاني ناگهاني است که در همه جا، حضور خود را اعلام ميکند و رويکرد انسان به مرگ ، باعث همان زندگي اصيلي است که هايدگر از آن نام ميبرد و باعث ميشود وجود انسان ، انسجام لازم را براي زندگي کردن بيابد و اين نوع زندگي اصيل را پابرجا نگه دارد.
Finally, some of the narratives of Kelidar's novel have been analyzed from the perspective of the death-awareness in Heidegger's philosophy.