چکیده:
یکی از رمان های موفق و پرمخاطب سال های اخیر «پاییز فصل آخر سال است» است که در 1394 نیز جایزه ادبی جلال را کسب کرد و در دوره کوتاه به چاپ چهلم رسید. موضوع اصلی رمان دلمشغولی ها و دلنگرانی های «وجودی» و «موقعیتی» سه دختر از نسل دهه شصت به نام های روجا، لیلا و شبانه است. هر یک از شخصیت ها با چالش های حاصل تجربه زیسته در کلان شهرها همچون مهاجرت، هویت فردی و اجتماعی و روابط عاطفی با تاکید بر اضطراب های نسل جدید روبه رو هستند. این پژوهش با شیوه توصیفی- تحلیلی درصدد است عنصر هم بوم پنداری را به عنوان یکی از مهمترین عناصر روایی مطابق نظریه دیوید هرمن در این رمان تحلیل و نقد کند. نتیجه تحلیل نشان می دهد نویسنده با استفاده از شگردهای هم بوم پنداری مانند کشمکشِ تنهایی به عنوان یکی از مهم ترین وجوه تراژیک زندگی عصر جدید، مسئله عشق و توصیف دقیق احساسات درونی، دلهره های وجودی و موقعیتی شامل تنهایی و شکست در رسیدن به آرمان های مطلوب؛ توانسته است حس هم بوم پنداری را در کنار تکنیک های روایی دیگر به خوبی القا کند. با وجود موفقیت ماتن در القای حس هم بوم پنداری در شخصیت لیلا و روجا، در القای این حس در شخصیت «شبانه» به دلیل تردیدهای همیشگی در القای حس هم بوم پنداری چندان موفق نبوده است.
One of the most successful and popular novels of recent years is "Autumn is the last season of the year", which also won the Jalal Literary Award in 2015 and was published for the fortieth time in a short period of time. The main subject of the novel is the "existential" and "situational" preoccupations and anxieties of three girls from the sixties named Roja, Leila and Shabaneh. Each character faces the challenges of experiencing metropolitan life such as immigration, personal and social identity, and emotional relationships with an emphasis on the anxieties of the new generation. This descriptive-analytical study seeks to analyze and critique the element of ecology as one of the most important narrative elements according to David Herman's theory in this novel. The result of the analysis shows that the author uses homogenization techniques such as loneliness struggle as one of the most tragic aspects of modern life, the issue of love and accurate description of inner feelings, existential and situational apprehensions including loneliness and failure to achieve ideals. Optimal; It has been able to induce a sense of ecology along with other narrative techniques. Despite Maten's success in inducing a sense of ecstasy in the character of Leila and Roja, he has not been very successful in inducing this sense in the character of "Shabaneh" due to his constant doubts in inducing a sense of ecology.
خلاصه ماشینی:
هم بوم پنداري در نگاه هـرمن در کنـار سـه عنصـر ديگـر روايـت يعنـي تـوالي رويدادها، واقع شدگي و جهانپردازي/ پريشي يکي از چهار عنصر اصلي و لازمه روايتمندي اسـت کـه بـه معنـاي شبيه سازي فضاي داستان در نظر خواننده و القاي حس همساني با عوامل داستاني روايت شده است .
نتيجـه تحليـل نشـان مـي دهـد نويسـنده بـا اسـتفاده از شگردهاي هم بوم پنداري مانند کشمکش تنهايي به عنوان يکي از مهم ترين وجوه تراژيک زندگي عصـر جديـد، مسئله عشق و توصيف دقيق احساسات دروني، دلهره هاي وجودي و موقعيتي شامل تنهايي و شکست در رسـيدن به آرمان هاي مطلوب ؛ توانسته است حس هم بوم پنداري را در کنار تکنيک هاي روايي ديگر به خوبي القا کند.
بر اين اساس هم بوم پنداري تلاشي است که نويسنده مي کند براي ايجـاد فضـايي کـه تجربه زيستن در فضاي داستان را هر چه بهتر بتواند به خواننده القا کند؛ اما همذات پنداري درصدد است مخاطب در جايگاه شخصيت هاي داستان قرار دهد.
(هرمن :٢٠٦،٢٠٠٩) يادکرد اين نکته نيز لازم است و آن اينکه «نويسنده از طريق هم بوم پنداري و با ساخت جهان روايي مناسب به مخاطب فرصت درک تجربه زيستن در جهـان داسـتان را مـي دهد و گويي که تنها در فضاي بي همتاي داستان است که مي توان دريافتهاي پيشين انسان را از اوضاع و احـوال جهان گرد هم آورد» (فرزاد و حدادي، ٤١٤:١٣٩٧) بر اين اساس نويسنده پديده هاي گوناگون جهـان داسـتانش را به شيوه هاي مختلف رمزگذاري ميکند و خواننده با توجه به انواع نشانه هاي کلامي پديده هـاي گونـاگون جهـان داستان را از يکديگر باز ميشناسد، مثلا اسم ها به پديـده هـاي ايسـتا و فعـل هـا بـه خودپويـايي دلالـت دارنـد (صافي،٥٥:١٣٩٤).