چکیده:
اخلاق فضیلت مدار به عنوان یکی از سه فرضیه اصلی در فلسفه اخلاق ،ضمن ورود به فلسفه سیاسی، در باب اجتماع، دولت وکارکرد آن در تناسب بااخلاق ایده پردازی می کند. این تقریراز اخلاق، نوعی نظریه هنجاری است که در عصر افول مدرنیته و ظهور پست مدرنسیم ، همراه با ناکامی دیگر نظریه های اخلاقی در تکاپوی دستیابی به طرحی نو برای نجات انسانیت باکاربست ضرورت احیا فضیلت جویی درجامعه وهمچنین بسط و گسترش ارزشهای اخلاقی است. جماعت گرایی به عنوان مکتب نوارسطویی و معاصر، بانقدلیبرالیسم و آموزه های آن در حوزه های اخلاق، سیاست و حقوق، مترصد اصلاح برخی کاستی ها وناهنجاری های جوامع لیبرال غربی و ارائه نگاره ای نوین درهمین راستا است. تاکید بر اجتماعی بودن هویت انسان، عدم تفکیک واقعیت از ارزش، ناتوانی انسان در تشخیص فردی و مستقل خیر و ضرورت احیای اخلاق فضیلت گرا از ایده های شاخص جماعت گرایان محسوب می شود. جماعت گرایان با تبعیّت از افلاطون و ارسطو در باب رسالت اخلاقی و تربیتی حاکمیت ،از ارزش گذاری حکومت یا حداقل نهادهای جمعی در مورد سبک زندگی و رفتار شهروندان دفاع می کنند. جستار حاضر، با عنایت به این مهم به بررسی و تحلیل فضیلت گرایی در پرتو آراء جماعت گرایان معاصر از جمله مک اینتایر،سندل و تیلور می پردازد. نتایج پژوهش حاکی از آن است فضیلت گرایی مبتنی بر ایده جماعت گرایان بر ایفای تعهدات و تمرکز بر مسئولیت اجتماعی انسجام و احیاء سنتهای عرفهای دینی و محلی ذیل توجه دولت استوار است.
Virtue-oriented ethics as one of the three main hypotheses in the philosophy of ethics, while entering into political philosophy, gives ideas about society, government and its function in accordance with ethics. This interpretation of ethics is a kind of normative theory that in the era of decline of modernity and the rise of postmodernism, along with the failure of other moral theories to try to achieve a new plan to save humanity by using the need to revive virtue in society. Congregationalism, as a tape-oriented and contemporary school, seeks to correct some of the shortcomings and anomalies of Western liberal societies by criticizing liberalism and its teachings in the fields of ethics, politics, and law. Emphasis on the social nature of human identity, the lack of separation of reality from value, the inability of human beings to discern individual and independent good and the need to revive virtuous ethics are among the leading ideas of collectivists. Following in the footsteps of Plato and Aristotle on the moral and educational mission of government, collectivists defend the value of government or at least collective institutions in the way of life and behavior of citizens. The present article examines and analyzes virtuosity in the light of the views of contemporary collectivists, including McIntyre, Sandel, and Taylor. The results indicate that virtuosity based on the idea of collectivism is based on fulfilling obligations and focusing on social responsibility, cohesion and revival of traditions of religious and local customs under the attention of the government
خلاصه ماشینی:
جماعت گرايان هميشه نسلي دربرجسته کردن هويت اجتماعي مشترک براي انسانها دارند لذا به زعم انها افراد انساني يک کل منسجم در منافع ، سرنوشت و سعادت هستند واين در غالب اطاعت از مافوق ،نظام سلسله مراتبي اقتدار،پايبندي اساسي و شديد به عرف ها،سنت هاوآزادي مثبت است بنابراين اصالت و کمال اخلاقي فرد در هرحال مديون نهادهاي جمعي قلمداد شده و تنها راه بارور کردن خلاقيت ها،نهاد جماعت است ٢-٢- شاخص هاي جماعت گرايي ٢-٢-١- تاکيد بر نقش اجتماعي انسان در برابر خود از پيش فرديت يافته تاکيد اجتماع گرايان بر اجتماعاتي مثل سازمان هاي داوطلبانه ، گروه هاي شغلي و نهادهاي مذهبي و...
مک اينتاير اين مدعاي ليبراليسم را که "چهارچوب هاي سياسي،اجتماعي و اقتصادي رابه گونه اي موجه قادر مي سازد تاحتي براساس برداشت هاي متفاوت براي حمايت از انسانها شرايطي مهيا مي کند تا افراد بتوانند به طور صلح آميز در درون جامعه زندگي کنند را نمي پذيرد"(مک اينتاير،١٣٩٣ : ٣٦) واز ان به بيماري عاطفه گرايي در سنت ليبرالي ياد مي شود(مالهال و سويفت ،١٣٨٥ :٨٩) ٢-٢-٢- برداشت خير و تاکيد بر "زندگي مطلوب " سنت فکري تجدد با رد تمام و کمال سنت ارسطويي و قرائت آن ،از انسان به عنوان موجودي داراي ماهيت و هدف خاص ،و مقدم بر همه چيز تعريف ميکند و انسان را از صنف و اجتماع و تاريخ خود جدا کرده وبروجود دست هايي از قواعد بنا شده اجتماعي را که در دوران هاي مشخص وتحت شرايط ويژه اجتماعي به وجود آمده اند مفروض مي دارد(حسيني بهشتي،١٣٨٠: ٦٥) هر جماعت و مکتبي ضمن ارائه روايت خاصي از هستي و جهان ،خير خاصي را نيز که در آن نهفته است و کمال آن که نقطه عزيمت پيشبرد خيرات است نمايان ميکند.