چکیده:
مقاله پیش رو سعی دارد نظریه ساخت اجتماعی واقعیت را از منظر جهانهای اجتماعی پارسانیا مورد نقد و بررسی قرار دهد. این نقد با روش تحلیل منطقی دادههای کتابخانهای و در دو ساحت انجام شده است. ساحت اول نقد بیرونی نظریه است که مبانی نظریه را بررسی میکند. از منظر انسانشناسی نشان داده شد که نظریه برگر برخلاف حکمت صدرایی به نفس مجرد جوهری قائل نیست و در مقابل، برای انسان به مفهومی با عنوان اگوی انضمامی قائل است. در نقد هستیشناسانه نشان داده شد که برخلاف برگر که زیستجهان ساخته انسانها را به دلیل بداهت بیواسطه و تام آن واقعی قلمداد میکند، جهانهای اجتماعی برای جهان اجتماعی وجودی حقیقی و نه پدیداری قائل است که با نفوس انسانها بنا بر نظریه اتحاد علم و عالم و معلوم متحد است. در نقد معرفتشناسی نیز نشان داده شد که در حکمت اسلامی اعتبارات اجتماعی بر طبیعت، حقیقت و غایت انسانی مبتنی است؛ برخلاف معرفتشناسی برگری که اعتبارات اجتماعی بر بین الاذهانیت مشترک برساخته انسانها مبتنی است. ساحت دوم، نقد درونی نظریه است که انسجام نظریه را با نقدهایی از قبیل خود متناقضبودن، تقلیلگرایی و ... ارزیابی میکند.
The present article seeks to criticize the theory of social construction of reality from the perspective of the social worlds of Parsania. This critique has been done through the method of logical analysis of library data and in two areas. The first area is the external criticism of the theory, which examines the foundations of the theory. From an anthropological point of view, it was shown that Berger's theory, unlike Sadraei's wisdom (hikmat), does not consider the abstract self to be essential, and on the contrary, it considers a concept called the concrete ego for humans. In the ontological critique, it was shown that unlike Berger, who considers the biological world created by humans to be real due to its direct and complete improvisation, social worlds consider the social world to be a real existence and not a phenomenon, which is compatible with human souls based on the theory of the union of science, the world, and the known. In the critique of epistemology, it was also shown that in Islamic wisdom, social values are based on nature, truth and human purpose. Unlike Berger's epistemology, social values are based on common intersubjectivity created by humans. The second area is the internal criticism of the theory, which evaluates the coherence of the theory with critiques such as self-contradiction, reductionism, etc.
خلاصه ماشینی:
از منظر نظریه جهانهای اجتماعی و دستگاه معرفتی جهانهای سهگانه میتوان این نکته را پذیرفت که واقعیت اجتماعی ساخته میشود اما نکته این است که ساخت واقعیت اجتماعی اولاً چگونه است؟ و ثانیاً معرفت اجتماعی که برگر و همکارش بیان میکنند همان نسبیت معرفتی که ادعا میکنند دارد یا خیر؟ اجمالاً میتوان چنین بیان کرد – و تفصیلاً خواهد آمد- که بر طبق دستگاه معرفتی، جهانهای سهگانه در نظریه جهانهای اجتماعی معرفت اجتماعی اگرچه ساخته میشود اما ساخت این معرفت تنها در جهان سوم یا جهان اجتماعی صورت نمیگیرد، بلکه جهان دوم بهعنوان جهان نفس در نسبت با جهان اول که جهان حقیقت است، حقیقت را مشاهده کرده و آن را تمثلبخشی و به جهان اجتماعی ارائه میکند؛ اگرچه ممکن است جهان دوم معانی تخیلی را جایگزین حقیقت کرده و به جهان سوم تزریق کند؛ بنابراین تقریر چند نکته را میتوان متذکر شد: اولاً، معرفت اجتماعی تنها توسط ارتباط فرد و جامعه برساخت نمیگردد؛ بلکه به غیر از این سنخ برساخت معرفتی که برساخت معرفتی تخیلی است، برساختی دیگر وجود دارد که برساختی تمثلی است و آن از ارتباط انسان با عالم حقیقت و سپس سریان این معنا در جهان سوم ایجاد میگردد؛ ثانیاً، مطابق این دستگاه معرفتی عالم حقیقت از بین نمیرود و معرفت میتواند به معرفت حقیقی و معرفت غیرحقیقی تقسیم شود و میتوان انواع معرفتها را به معرفت حق و معرفت باطل توصیف کرد.