چکیده:
زبان عرفانی و استعانت از رمز و سمبول در بیان تجارب شهودی، یکی از گزارههای مهم آثار عرفانی متصوفه تلقی میشود. شیخ محمود شبستری در مثنوی عرفانی گلشن راز از زبان عرفانی و کارکردهای رمزی بهره جسته که رسالت این جُستار بازشناسی رمزواره معرفت نفس و وحدت وجود است. در این پژوهش، نگارندگان برآنند تا به شیوه توصیفیتحلیلی به این سؤال بنیادی پاسخ دهند که کاربست زبان عرفان و کارکردهای رمزی در تبیین مباحث شناخت نفس و وحدت وجود در گلشن راز شبستری چگونه بوده و هدف شبستری از این کاربرد چیست؟ نتایج تحقیق نشان میدهد در قلمرو نظام معنایی و اصطلاحی عرفان، رمز «من» مختص انسان نبوده و تمامی موجودات به تناسب مراتب کمالیشان، دارای «من حقیقی» هستند و در نسبت انسانی، محل خطاب «من»، روح است. «وهم» مهمترین عاملی است که مانع مشاهده حقیقت مطلق شده است و شبستری بر ترک «نمود وهمی» تأکید ویژه دارد. سرگردانی انسانها بهسبب داشتن خیالات واهی در عالم مادی نکتهای مهم در آموزههای عرفانی است که شبستری در گذار از شریعت به طریقت و معناشناسی نمودهای وهمی آن را مطرح کرده است. در رمزواره «وحدت وجود» نیز او با تأسی از ابنعربی، «قلبعارف» را محل دگرگونی تجلیات الهی میداند که با سیر انفسی، عارف از طریق دگرگونیهای (تقلب) مداوم، حق را باز میشناسد؛ پس نفس عارف دیگر نفس «انسانی» خود او نیست بلکه با هویت «جنبه اویی» حق کاملاً یکسان است.
Mystical language and the help of mystery and symbol in the expression of intuitive experiences are considered as one of the important propositions of mystical works. In this research, the authors intend to answer the fundamental question in a descriptive-analytical way that what is the use of mysticism language and cryptic functions in clarifying the issues of self-knowledge and unity of existence in Golshan Raz and what is Shabestari's purpose in this application? The results of research show that in the realm of mystical semantic and idiomatic system, the code of "I" is not specific to human beings and all beings have "real" in proportion to their perfection, and in human relation, the address of "I" is the soul. "Illusion" is the most important factor that prevents the observation of the absolute truth, and Shabestari places special emphasis on leaving the "illusory appearance". The confusion of human beings due to having delusions in the material world is an important point in mystical teachings that Shabestari has raised in the transition from Shari'a to the path and semantics of its illusory manifestations. In the code of "unity of existence", he, based on Ibn Arabi, considers the "heart of the mystic" as the place of change of divine manifestations, which recognizes the truth through continuous changes; so the mystic soul is no longer his own "human" soul, but is exactly the same as the identity of his "aspect".
خلاصه ماشینی:
در اين پژوهش ، نگارندگان برآن اند تا به شيؤە توصيفيتحليلي به اين پرسش بنيادي پاسخ دهند که کاربست زبان عرفان و کارکردهاي رمزي در تبيين مباحث شناخت نفس و وحدت وجود در گلشن راز چگونه بوده و هدف شبستري از اين کاربرد چيست ؟ نتايج تحقيق نشان ميدهد در قلمرو نظام معنايي و اصطلاحي عرفان ، رمز «من » مختص انسان نبوده و تمامي موجودات به تناسب مراتب کماليشان ، داراي «من حقيقي» هستند و در نسبت انساني، محل خطاب «من »، روح است .
دريافت مقاله : ١٤٠٠/١٠/١٢؛ پذيرش مقاله :١٤٠٠/١٢/٢١ مقدمه با مطالعه تاريخ تصوف درمييابيم که بيان رمزي تجارب معنوي عرفا با در نظر گرفتن ساحت معنايي آن ها در قالب هاي گوناگون سمبوليک مانند حروف ، اشکال و ترکيبات عيني براي تقريب ذهني ترتيب داده ميشد به همين خاطر بيشتر صوفيان رمزگرا به الفباي حروف عربي و کارکرد رمزآميز آن تمسک جسته اند و بر اين عقيده هستند که چون قرآن و حروف آن ماهيتي غيرمادي دارند، آرايش و ساختار حروف و کلمات ، براي رسيدن به مقام وحدت ياري گر سالک خواهد بود؛ غير از متصوفه ، فرقۀ اسماعيليه و برخي غُلات شيعه و حروفيه با تمسک به چنين فرمولي به تأويل بطون قرآن و مسائل معنوي همّت گماشته اند.