چکیده:
در عصر جدید تعارض میان علم و دین به یکی از مهم ترین دغدغه های خداباوران تبدیل شده است. برخی از خداناباوران با بهره از فرضیه های علمی، باور های دینی را به چالش کشیده اند و عده ای دیگر تلاش دارند بر اساس یافته ها و فرضیه های علم مدرن، درتقویت مسأله شر، به عنوان اصل ترین دلیل فلسفی برای خداناباوری، دفاعیه ها و تئودیسه هایی که خداباوارن برای حل مسئله ی شر ارائه داده اند را تضعیف کنند. در این مقاله با بررسی علم مدرن در ساختار، دلالت و روش، نشان خواهیم داد که علم مدرن را نمی توان به عنوان استدلالی برای خداناباوری در نظر گرفت و همچنین با بررسی مسئله ی شر در دو بخش شر اخلاقی وشر فیزیکی، بدون آنکه بخواهیم میزان موفقیت مؤمنان در ارائه ی دفاعیه ها و تئودیسه ها در مسئله ی شر را داوری کنیم، بیان خواهیم کرد که چه در شر اخلاقی و چه در شر فیزیکی، علم نمی تواند دفاعیه ها و تئودیسه های خداباوران را تضعیف کند و به طور غیر مستقیم مؤیدی بر خداناباوری باشد.
In the new age the conflict between science and religion has turned into one of the most important apprehensions of believers in God. Employing scientific hypotheses, some of the believers in God have challenged religious beliefs and some others, on the basis of the findings and hypotheses of modern science, have tried to weaken the apologias and theodicies which the believers in God have presented to solve the problem of evil (as one of the most principal philosophical reasons for atheism). By examining modern science in terms of structure, denotation, and method, we will show in this article that the modern science cannot be considered as an argument for atheism. Similarly, by examining the problem of evil in two fields of ethical evil and physical evil – without wishing to judge the believers’ success in presenting apologias and theodicies – we will state that science cannot weaken the apologias and theodicies of the believers in God either in the field of ethical or physical evil and indirectly be considered as a supporter of atheism.
خلاصه ماشینی:
این تعارض ظاهری به اندازهای بود که مطرح شدن این سؤالات معقول مینمود: آیا علم بر خداناباوری دلالتی دارد؟ آیا میتوان از علم جدید به گونهای بهره گرفت که دیدگاه خداناباوری تقویت شود؟ و آیا این تلاش موفقیتآمیز است؟ افراد زیادی مانند ریچارد داوکینز 12 و نوخداناباوران دیگر به ارتباط مستقیم میان علم مدرن و خداناباوری قائل هستند (See: Dawkins, 2007) و حتی برخی مانند استیون وینبرگ 13 به وضوح میگویند «هر کاری که ما دانشمندان برای تضعیف اعتقاد به باورهای دینی میتوانیم انجام دهیم، باید انجام شود و شاید در واقع این بزرگترین مشارکت ما در تمدن باشد.
برخی از الهیدانان، این ادعا را که وجود خداوند با چنین صفات مشخصِ بیان شدهای، با وجود صرف شرور در تعارض است، مورد اشکال قرار داده و میگویند خداوند میتواند در عین قدرت و علم و خیرخواهی، اگر جهت کافی اخلاقی و دلیل موجه اخلاقی برای مجاز دانستن آن شرّ داشته باشد، شروری را مجاز بداند.
در واقع تکامل به عنوان یک نظریۀ علمی مدرن، نشان میدهد که شروری بدون توجیه در جهان وجود دارد که این شرور با وجود خداوندی عالم و قادر و خیر در تعارض است.
ک. جهانگیری، 1386: 51-66) و یا دیدگاه کالوینیسم که بر اساس اعتقاد به سلطنت مطلق خداوند به جبرگرایی قائل شدهاند (Ruse, 2014: 79-80)، به عدم وجود ارادۀ آزاد نیز باور داشته باشیم و در عین حال آن را مشکلی برای خداباوری خود ندانسته و همچنان انسان را مسئول رفتار و کردار خود بدانیم (که در این صورت نیز تعیّنگرایی علمی نمیتواند خداباور را تضعیف کند) اما دیدگاه غالب مؤمنان، پذیرش اختیار است.