چکیده:
از اساسی ترین ارکان عرفان اسلامی که آن را اصل برگزیده تصوف می نامند، انسان کامل است. انسان کامل، مظهر تجلّی اسماء الهیست که واسطة فیض حق در میان خلق شده است. در این پژوهش به خرد ابر انسان فریدریش نیچه در کتاب «چنین گفت زرتشت» از منظر بینش الهی در عرفان اسلامی به شیوۀ توصیفی - تطبیقی پرداخته می شود. این اثر، روایتی فلسفی و شاعرانه است که در آن نیچه دیدگاههای خود را از زبان زرتشت بازگو میکند. نتایج تحقیق، مبین وجود شباهتهایی میان ابر انسان نیچه و بینش انسان کامل در عرفان اسلامی است. نیچه اراده و بینش درونی معطوف به قدرت را تنها رهیافت حقیقت می پندارد، همچنان که در عرفان اسلامی بینش الهی انسان کامل در پوشش اسماء و صفات، تجلّی حقیقت مطلق هستند. از منظر نیچه اکنون فعلیت مقلّدانه و متحجرانه بشریت، خدای حاضر در عالم شده است و جهانی رنجور را بر اساس احاطة افکار کهنه در پیشگاه خود یکسان می داند. نیچه به مدد ارادۀ مستقل، این عرصه را به بازآفرینی فرا می خواند. از منظر وی، انسان متأثر از آزادی و انتخاب و تحلیل تفکّرات خویش نیست و در میان اعتقادات غیر و ارزیابی های دروغین زندگی کرده است. پس حیات انسان، رسالت والاتری نسبت به بی حاصلی و تبعیت منفعل دارد، همچنان که در عرفان اسلامی، انسان با مجاهدات نفس بر عالم ماده و ظواهر آن پشت کرده و در بینش الهی، حقایق هستی را باز می یابد و به معرفت وجودی خویش نائل میشود.
One of the most fundamental pillars of Islamic mysticism, which is called the chosen principle of Sufism, is the perfect human being. The perfect human being is the manifestation of the divine names, which was created in the midst of the grace of truth. In this research, the wisdom of Friedrich Nietzsche's perfect man in the work "So Said Zarathustra" is discussed from the perspective of divine insight in Islamic mysticism in a descriptive-comparative way. This work is a philosophical and poetic narrative in which Nietzsche recounts his views in the language of Zoroaster. The results of the research show that there are similarities between Nietzsche's perfect man and the vision of the perfect man in Islamic mysticism. Nietzsche considers the will and the inner insight directed to power as the only approach to truth. As in Islamic mysticism, the divine vision of the perfect human being is the manifestation of the absolute truth in the form of names and attributes. From Nietzsche's point of view, now the imitative and petrified reality of humanity has become the present God in the world and considers the suffering world to be the same in front of him based on the surrounding of old thoughts. With the help of independent will, Nietzsche calls this field to be recreated. From his point of view, man is not affected by the freedom and choice and analysis of his thoughts and has lived among other beliefs and false evaluations. Therefore, human life has a higher mission than fruitlessness and passive obedience, just as in Islamic mysticism, man turns his back on the world of matter and its appearances with the efforts of the soul and discovers the truths of existence in divine vision and attains its existential knowledge.
خلاصه ماشینی:
در اين پژوهش به خرد ابر انسان فريدريش نيچه در کتاب «چنين گفت زرتشت » از منظر بينش الهي در عرفان اسلامي به شيوة توصيفي - تطبيقي پرداخته ميشود.
اکنون در اين پژوهش با توجه به دو رويکرد عرفاني و فلسفي در مبناي انديشۀ حرکت و وجود در عالم ، با تکيه بر کتاب «چنين گفت زرتشت » اثر فريدريش نيچه و همچنين «گلشن راز» شيخ شبستري به تشابهات ماهيت خرد در ابر انسان فريدريش نيچه و بينش الهي در عرفان اسلامي پرداخته ميشود.
پرسش اصلي تحقيق حاضر اين است که چگونه ميتوان جوهر اصلي سايۀ وجود در عرفان اسلامي را به تفکرات خرد خودبنياد نيچه مرتبط دانست ؟ منظور از ابر انسان نيچه ، حاصل ايده هاي انتزاعي و تجسم وي از انساني است که بر اساس خودشناسي و کشف نيروي ارادة معطوف بر قدرت خويش ، بر عالم هستي محيط و بر رنج هاي بشر چيره گشته است .
نگارنده با رويکردي توصيفي - تطبيقي، ضمن بررسي کتب عرفان اسلامي با تکيه بر نظرات ابن عربي و مثنوي «گلشن راز» شيخ محمود شبستري به جهت ايجاز و جامعيت تبيين آراء و عقايد صوفيه و همچنين «چنين گفت زرتشت » اثر فريدريش نيچه ، به بحث ماهيت خرد و سير کمال انسان از منظر دو بينش شرقي و غربي پرداخته است .
» (نيچه ، ١٣٨٢: ٥٢) جوهر حيات ، از منظر زرتشت نيچه همان تجلي ذات خداوند است که در عرصۀ گيتي و کالبد گيتايي انسان قرار داده شده است ، اما اکنون با تسلط انديشه هاي مهجور و باز ايستادن انسان از سير کمال و ترقي، غوغاي بازار دنيا خداي حاضر است و انسان ها در تزوير و فريب ، به ارزش هاي مزيف آن مومن گشته اند.