چکیده:
شناخت دقیق مرزهای هر علم ازجمله مبانی مهم ساخت یک نظام هماهنگ و استنباطی دقیق در حیطه علوم انسانی است. اشتراکات فقه و اخلاق در ناحیه موضوع و محمول و قرابت زیاد آنها در منابع و روشها نیازمند تبیین بیشتر حدود این دو علم است. مسئله این است که ما چگونه میتوانیم گزارههای فقهی را از گزارههای اخلاقی بازشناسی کنیم؟ تا این مسئله حل نگردد و قلمرو هریک از آنها روشن نشود، استنباطات فقهی و اخلاقی قادر به تعیین یک نظام جامع نخواهند بود و باید منتظر رویکردهای افراطی و تفریطی در این دو حوزه باشیم. گروهی سخن از حذف فقه برای حفظ اخلاق میگویند و برخی روش فقهی خود را بهمثابه تنها روش معتبر تلقی میکنند. این تحقیق به هدف تعیین قلمرو دانشهای فقه و اخلاق انجام شده است. روش گردآوری اطلاعات کتابخانهای و روش تحقیق تبیینی ـ تحلیلی است. نتیجه اینکه علم فقه به رعایت حدود میخواند، و اخلاق به کمالات روحی و معنوی دعوت میکند. فقه به سبب کارکرد خاص خود، عموما به مصالح نوعی و منابع نقلی نظر مینماید، ولی علم اخلاق با توجه به استقلال ثبوتی خود، به تعداد مراتب ممکن، حکم اخلاقی صادر میکند. غایت یکی از نقاط مهمی است که تمایز این دو علم را روشنتر میکند.
Accurate knowledge of the boundaries of each science is one of the important foundations of building a coherent and precise deductive system in the field of human sciences. The commonalities of jurisprudence and ethics in the area of subject and predicate and their closeness in sources and methods require further explanation of the limits of these two sciences. The problem is, how can we recognize jurisprudential propositions from moral propositions? Until this problem is solved and the territory of each of them is not clarified, jurisprudential and moral conclusions will not be able to determine a comprehensive system, and we should expect extreme and abstract approaches in these two areas. Using an explanatory-analytical and deskresearch method this research was done to determine the scope of jurisprudence and ethic The result is that the science of jurisprudence calls for observance of limits, and ethics calls for spiritual and spiritual perfections. Due to its special function, jurisprudence generally looks at qualitative materials and narrative sources, but the science of ethics, considering its evidential independence, issues moral rulings on as many levels as possible. The ultimate goal is one of the important points that makes the distinction between these two sciences clearer.
خلاصه ماشینی:
فقه، اخلاق، غايت، ارزش، قلمرو مقدمه هنگام تلاوت کتاب الهي، گاه يکي از سؤالاتي که ذهن جستوجوگر را به خود مشغول ميکند اين است که آيهاي که در حال قرائت آن هستيم، به حکمي فقهي اشاره دارد يا درصدد ارائه حکمي اخلاقي است؟ به آيات ذيل توجه کنيد: ـ «ياأَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً» (تحريم: 6)؛ ـ «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِيالْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر»ِ (نحل: 90)؛ ـ «ياأَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لاتَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْل» (حجرات: 2)؛ ـ «وَ ماكانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَولا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ» (توبه: 122)؛ ـ «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» (مائده: 8)؛ ـ «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا» (انفال: 72)؛ ـ «ياأَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (جمعه: 9)؛ ـ «ياأَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» (نور: 27)؛ کداميک از اين آيات در دسته «آيات الاحکام» و کداميک در دسته «آيات الاخلاق» قرار ميگيرد؟ اساساً ملاک فقهي و اخلاقي بودن گزارههاي ديني چيست؟ آيا ميتوان گزارههاي اخلاقي را اموري صرفاً عقلي دانست و احکام شرعي را از سنخ امور توقيفي و تعبدي بهشمار آورد؟ مولوي و ارشادي بودن احکام چطور؟ آيا ميتوان اين معيار را در تفکيک گزارهها، سنجه کارآمدتري تلقي کرد؟ اين نمونه سؤالات اهميت سه نکته اساسي را بر ما نمايان ميکند: 1.