چکیده:
مهدویت و آموزههای آن علاوه بر دستاوردها و نتایج خوبی که برای باورمندان مهدوی دارد، بر اساس برخی کجرویها و بدفهمیها دچار مشکلات و چالشهایی شده است؛ نظیر چالش استبعادگرایی که متفرع بر عوامل مختلفی است، مثل «منفیگرایی در مورد نقش انسان در ظهور»، «نامیدی از آمادگی و اصلاح بشر برای ظهور»، «مبتنیشدن ظهور بر یأس در روایات» و «عدم آگاهی از حکمت تأخیر ظهور». بهطور کلی در میان باورمندان مهدوی سه نگرش استبعادگرایی، استعجالگرایی و اعتدالگرایی مطرح است. استبعادگرایی خود متفرع بر دو نگرش منفی استیجالگرایی و استبطاءگرایی است. برای برونرفت از این چالش و مشکل فردی و اجتماعی، لازم است با ترویج نگرش تقریبگرایانه و امیدوارانه، مردم را به رخداد ظهور خوشبین و یأس آنها را تبدیل به امیدواری کنیم. در این تحقیق به بازشناسی مفهومی و تحلیلی استبعاد، استبطاء و استعجال با روش توصیفی و تحلیلی پرداخته شده است تا به نتیجه و برایندی چون منفیبودن این سه نگرش و راهکار مقابله با آن که همان ترویج نگرش اعتدالگرایی در امر ظهور است، برسیم.
Mahdiism and its teachings, in addition to the achievements and good results it has for Mahdavi believers, have faced problems and challenges based on some distortions and misunderstandings, including the challenge of improbability, which depends on various factors, such as "negativity about the role of man in the reappearance (of Imam Mahdi)", "Disappointment of human preparation and reformation for reappearance", "the reappearance relying on despair in the narratives" and "lack of awareness of the wisdom of delaying the reappearance ". In general, among Mahdavi believers, there are three attitudes of improbability, immediacy and moderation. Improbability itself is based on two negative attitudes of seeking deadline and delaying. In order to get out of this challenge and individual and social problem, it is necessary to promote an approximate and hopeful attitude, to make people optimistic about the reappearance and turn their despair into hope. In this study, the conceptual and analytical recognition of improbability, delaying and immediacy has been done with a descriptive and analytical method in order to reach the conclusion that these three attitudes are negative and the solution to deal with is to promote the attitude of moderation in the matter of reappearance
خلاصه ماشینی:
ميانـه ايـن دو نگـرش افراطي و تفريطي نگرش اعتدال گرايي قـرار دارد کـه معتقـد اسـت اولا ظهـور در زمـان منطقي خودش به وقوع مي پيوندد؛ ثانيا ظهور در رخدادش نياز بـه مقـدمات و تمهيـدات بشري است ؛ ثالثا در صورت آمادگي انسان و درخواست واقعـي او از خـدا، قطعـا لطـف الهي شامل حال بشر مي شود و خدا زمان ظهور را تقدم مي بخشد.
اين نگرش يعني نگرش استبعادگرايي داراي عوامل مختلفي نظير «طولاني شـدن غيبـت » ، «بي تأثيردانسـتن نقش مردم »، «ناميدي از آمادگي و زمينه سازي ظهـور از ناحيـه مـردم »، «عـدم آگـاهي از حکمت الهي در غيبت و ظهور» و «عدم اطلاع از زمان رخداد ظهور» اسـت کـه بـه نوعي زمينه استيجال و استبعادگرايي را در ميان مردم فراهم مي کند و پيامدهايي منفـي دارد، از جمله اينکه منتظـران و جامعـه منتظـر را دچـار چـالش و آسـيب مي کنـد، نظيـر «يـأس و ناميـدي »، « تزلـزل و سسـتي دربـاره مهـدويت و انتظـار»، «خـوگرفتن مـردم بـه شـرايط موجود»، «فراهم شدن زمينه انکار مهدويت » و...
لله آصـفي در کتـاب الانتظ -ار الموج-ه در بحـث علـت تـأخير ظهور مي نويسد: علت تأخير ظهور به جهت فراگيرنشدن ظلم و سـتم نيسـت ، بلکـه نبـود ياران کافي از نظر کمي و کيفي و نبود آمادگي مـردم ، زمينـه بـه تأخيرافتادن ظهـور امـام زمان ع شده است و اگر اين مشکل برطرف شود، ظهور بدون تأخير زودتـر بـه وقـوع مي پيوندد (آصفي ، ۱٤۱٨ق ، ص ۱٨).