چکیده:
نبرد تَنگِ تامرادی در سال 1309ه.ش. میان دولت رضاشاه و ایل بویراحمد بر سر برنامههای نوسازی دولت پهلوی در قبال عشایر و رفتارهای خشونتآمیز نظامیان پهلوی با رؤسای ایل و مردم عادی ایجاد شد؛ که با پیروزی نظامی بویراحمدیها بر قوای دولتی در محلی به نام تنگ تامرادی- در 50 کیلومتری شهر امروزی یاسوج- خاتمه یافت. بویراحمدیها طرفدار عدم جنگ بودند، اما دولت پهلوی سرکوب عشایر را جزء ضروریات دولت مقتدر مرکزی و جامعهی مدرنیته میدانستند. بنابراین، پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی- تحلیلی تاریخی، با تبیین پیامدها به این پرسش پاسخ میدهد: جنگ تنگ تامرادی بر زندگی اجتماعی مردم بویراحمد چه پیامدهایی به دنبال داشت؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد، انتقام شکست جنگ دو رَگ مَدو 1307ه.ش.، منافع اقتصادی میادین نفتی جنوب، سوءظن به عشایر در تجربهی تاریخی فتح تهران در سال 1288ه.ش. و احیای مشروطه، در تهاجمات نظامی رضاشاه به منطقهی بویراحمد نقش داشته است. لذا برای این جنگ پیامدهای اجتماعی بسیاری را از جمله گذار اجباری- تدریجی از زیست کوچندگی به یکجانشینی، تضعیف اقتصاد دامی، استقرار حکومت نظامی، تشدید فشارهای روحی و جسمانی بر مردم عادی، اعدام برخی از رؤسای عشایر بویراحمد، کوچ اجباری طوایف بویراحمد به مناطق همجوار، فقر، دزدی و آسیبهای اجتماعی بر زندگی اجتماعی مناطق درگیر میتوان برشمارد.
Tange Tamoradi battle in 1309 SH occurred between the government of Reza Shah and the tribe of Boyer-Ahmad over the modernization programs of the Pahlavi government towards the nomads and the violent behavior of the Pahlavi soldiers towards the heads of the tribe and the common people, which ended with the military success of the Boyer-Ahmadis against the government forces in a place called Tange Tamoradi, located 50 kilometers from the modern city of Yasouj. The Boyer-Ahmadis were in favor of non-war, but the Pahlavi government considered the repression of tribes as part of the necessities of a powerful central government and a modern society. Therefore, the current research with a descriptive-analytical historical approach answers the question of the consequences of the aforementioned battle on the social life of Boyer-Ahmad people. The research findings show revenge of the defeat of the 1307 SH battle of Do Rag Mado, the economic benefits of southern oil fields and suspicion of nomads in the historical experience of the conquest of Tehran in 1288 SH as well as the constitutional revival has played a role in Reza Shah's military attacks on Boyer-Ahmad region. Therefore, there are many social consequences, including the forced-gradual transition from nomadic life to settlement, weakening of livestock economy, establishment of the military rule, intensification of mental and physical pressures on ordinary people, execution of some chiefs of Boyer-Ahmadi tribes of nomads, the forced migration of the nomads to neighboring areas, poverty, theft and social damages on the social life of the affected areas, that can be counted.
خلاصه ماشینی:
لذا براي اين جنگ پيامدهاي اجتماعي بسياري را از جمله گذار اجباري- تدريجي از زيست کوچندگي به يکجانشيني، تضعيف اقتصاد دامي، استقرار حکومت نظامي، تشديد فشارهاي روحي و جسماني بر مردم عادي، اعدام برخي از رؤساي عشاير بويراحمد، کوچ اجباري طوايف بويراحمد به مناطق همجوار، فقر، دزدي و آسيب هاي اجتماعي بر زندگي اجتماعي مناطق درگير ميتوان برشمارد.
در اينجا پرسشي چالش برانگيز وجود دارد که عشاير خاصه عشاير بويراحمد چه وظايفي نسبت به دولت مرکزي برعهده داشتند که از آن سرباز زدند؟ آيا برنامه هاي نوسازي جامعۀ عشايري با آن همه پيشينۀ فرهنگي و اجتماعي براي ورود و پذيرش به جامعۀ مدرن از راه حل برخورد نظامي قابليت اجرا داشتند؟ آيا چنين شيوه ي اجرا صحيح ، معقول و سنجيده بوده است ؟ در پاسخ به پرسش مزبور، ميتوان گفت پروژه ي ادغام جامعه ي عشاير در جامعه ي ملي يک برنامه ريزي مدون و معقول را در ابعاد اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي در يک دوره ي زماني بلند و حداقل چند دهه ميطلبيد؛ اقدام نظامي دولت رضاشاه در قبال عشاير بسيار شتاب زده ، بدون تمهيدات و زيرساخت هاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي به اجرا گذاشته شد.
بنابراين ، براي تبيين چنين مطالعاتي ضروريت دارد مدارک تاريخي به دقت واکاوي شود؛ اما برخي پژوهش هايي که در پژوهش مزبور ميتواند راهگشا باشد، اشاره ميشود: روايت نگاري جنگ در نوشته هاي «کوه گيلويه و ايلات آن»(باور، ۱۳۲۴: ۷۵-۷۴)، «تاريخ اجتماعي کوه گيلويه و بويراحمد»(غفاري، ۱۳۷۸: ۲۵۴-۲۲۹) و «دلاوران تنگ تامرادي»(تابان سيرت، ۱۳۸۰: ۳۱۷-۱۶۷)؛ اما نوشته هايي چون «شورش عشايري فارس ۱۳۰۹-۱۳۰۷»(بيات،۱۳۶۵: ۹۹-۹۲)، «تاريخ سياسي کهگيلويه »(تقويمقدم،۱۳۷۷: ۳۷۵-۳۵۵)، «کوچ کوچ»(طاهري، ۱۳۸۸: ۲۷-۲۰) و «نبرد نابرابر»(سياهپور، ۱۳۸۴: ۲۰۷-۱۷۱) علاوه بر روايت جنگ به برخي پيامدهاي سياسي و اجتماعي جنگ در سطح منطقه اي و ملي اشاراتي داشته اند.