چکیده:
بررسی معرفتشناختی گزارههای ادبیات عرفانی در نمونهای از آثار مولوی و ابن عربی از نظر ویلیام چیتیک هدف این جستار است. «تحقیق» و «تقلید» دو راهبرد شناختی هستند که در متون متقدم و متأخر رد پای خود را بر جای گذاشته و در معرفتشناسی معاصر نیز محل بحث و نظر بودهاند. حوزة متأثر از این دو علوم عقلی و نقلی است که عرفان پژوهانی مانند ویلیام چیتیک را متوجه خود کرده و هرکدام شیوه متناسب خود را داراست. این گزارش توصیفی-تحلیلی نشان میدهد چیتیک با روشی پارادوکسیکال عقل را در تمامی معارفی که به دست میآورد مقلّد و عقلانیترین جریان تقلید را که تبعیت از خداست موجّه میداند. او میکوشد تا از میراث ادبی و عرفانی اسلام برای احیای سنت عقلی سود برده و در مقام نقد معرفتشناسی مدرن، به نفس از دست رفته شناخت و وجود آدمی از نظر مولوی اشاره میکند که در تقلید گرفتار شده است و در آموزههای ابن عربی هم تقلید را امری ناگزیر در روند شناخت و تنها از خدا دانسته و راه تفکر و تعقل خلاق را باز میکند.هر چند که آرای چیتیک در این باره و نیز در نقد مدرنیته قابل نقد است و به پاره ای از آنها در این مقاله پرداخته شده است.
The epistemological study of the propositions of mystical literature such as Rumi and Ibn Arabi’s Sufism as William Chittick understood, has been considered in this paper. "Research" and "imitation" are two cognitive strategies that have left their effect in earlier and later texts and have also been discussed in contemporary epistemology. The field is influenced by these two intellectual and narrative sciences, which have attracted the attention of scholars like William Chittick, and each one has its own appropriate method. This descriptive-analytical report shows that Chittick, in a paradoxical way, justifies the imitation in all the cognitions he acquires and the most rational stream of imitation, which is obedience to God. He tries to use the Islamic literary and mystical heritage to revive the intellectual tradition, and as a critique of modern epistemology, he points to the lack of cognition and existence, from Rumi’s view which is trapped in imitation and in the teachings of Ibn Arabi also make imitation an inevitable issue in the process of cognition and considering only God and open the way for creative thinking and reasoning. Although Chittick's opinions can be criticized in this regard as well as in the criticism of modernity, and some of them have been discussed in this article.
خلاصه ماشینی:
او ميکوشد تا از ميراث ادبي و عرفاني اسلام براي احياي سـنت عقلـي سـود بـرده و در مقـام نقـد معرفت شناسي مدرن، به نفس از دست رفته شناخت و وجود آدمي از نظر مولوي اشاره ميکند که در تقليد گرفتار شده است و در آموزههاي ابن عربي هم تقليد را امري ناگزير در روند شناخت و تنها از خدا دانسته و راه تفکر و تعقل خلاق را باز ميکند.
در تبيين ايـن مفـاهيم او از دو متفکـر مسـلمان يعنـي مولوي و ابن عربي مدد ميگيرد و با توجه به اين نکته که اين دو با شيوه اي متفاوت بـه تبلـور اهميت «تحقيق » در سنّت عقلاني مسلمانان پرداخته انـد، پرسـش از وجـوه معرفـت شـناختي ادبيات عرفاني در آثار جلالالدين محمدبلخي (د ٦٧٢ ق) و محييالدين محمد بـن علـي ابـن (د ٦٣٨ ق) مسئله اصلي جستار پيش رو است که با روش توصيفي - تحليلـي و بـا گـردآوري اطلاعات از منابع کتابخانه اي بدان پرداخته شده است .
چيتيک در اينجا نقـد علـوم دست دوم يا به اصطلاح نقلي ميپردازد و مولوي را نيز از منتقدان آن ميداند: بي ز تقليدي ، نظر را پيشه کن هم براي عقل خود انديشه کن (همان : ٦: ٣٣٥٤) در بسط معناي تحقيق و درک بهتر آن چيتيک به مفهوم عشق که يکـي از اصـليتـرين مفاهيم مورد توجه مولوي است اشاره ميکند و مسئله را با طـرح سـؤالي آغـاز مـي کنـد.