خلاصه ماشینی:
"با همهء این حرفها-اما-میتوان سوال کرد که حد و مرز«جسارت»کجاست؟ و چه کسی در کدام گوشه از جهان ادعا کرده که«جسارت»در سینما به موضوع محدود میشود که ما نفر دوم باشیم؟برخوردهای ناشی از هیجان و به زبان آوردن عباراتی که-اصلا-به فیلم ربطی پیدا نمیکند،زیرساخت نگرش ما را تشکیل میدهد و- همیشه-بدون توجه به فرم(شکل)فیلم،فقط به تماشای موضوع مینشینیم.
«خاکستر سبز»در اصل یک قصهء عاشقانه است که بر بستر جنگ اتفاق میافتد،اما این اتفاق بیشتر مدیون زمان سیال و روندهای است که مدام گذشته و حال را به هم ربط میدهد و حتی گاهی گذشته جای حال را میگیرد.
رسول ملاقلیپور چه چیزی باعث میشود تا لقب تلخترین فیلمساز پس از انقلاب را به«رسول ملاقلیپور»بدهند؟ مسأله-احتمالا-از این قرار است که«ملاقلیپور»در فیلمهایش سعی میکند همهء چیزها را آنگونه که هستند به تماشا یگذارد،نه آنگونه که باید باشند.
یک مترجم ادبیات،همان سالها ادعا کرد که«سلام سینما»نخستین فیلم (تصویرتصویر) پسامدرن ایران است،چرا که ساختاری دارد شبیه رمانهای پسامدرن،مساءله این نیست که«سلام سینما»پسامدرن هست یا نه،او درصدد آن بود که ثابت کند که همه چیز قراردادی و نسبیست و حتی اگر فیلمی با چنین ساختاری هم بسازیم،سینما راه خودش را ادامه میدهد.
از سویی دیگر این فیلم،نشانه آشتی کارگردان با سینمای پیش از انقلاب به شمار رفت نگاه منحصر به فرد«مخملباف»و بیان خاص او،فارغ از همهء دغدغههای مربوط به تاریخنگاری و فیلمنگاری،باعث شده تاریخ سینمای ایران(با دست کم بخش عمدهای از آن)در یک فیلم خلاصه شود و همین نگاه باعث شده همهء تلاشهای صورت گرفته (از فیلمفارسیهای فردین تا طبیعت بیجان شهید ثالث)را زیر یک عنوان(سینمای ایران)جمع کند."