چکیده:
در میان متکلمین و مفسِّران و فلاسفه، اختلافات بسیاری در تبیین کیفیت نزول وحی وجود دارد. از جمله این تبیینها، دیدگاه ملاصدرا است که با استفاده از شیوه برهانی و استمداد از متون دینی و عرفان بهعنوان روش عامّ خود در حکمت متعالیه توانسته است تبیینی ارائه دهد که با ظواهر متون دینی سازگار باشد. او پنج مرحله برای تبیین نزول وحی در نظر میگیرد که عبارت است از: وحی بلاواسطه، وحی عقلی، وحی مثالی، وحی حسّی و طبیعی به پیامبر و وحی حسّی و طبیعی به مردم. از دیدگاه او نزول ملک بر نبی به معنای تجافی ملک نیست، بلکه به معنای تجلّی بوده و از طرفی همراه با ارتقاء نبی میباشد. بر نظر ملاصدرا در مراحل وحی و تبیین او از نزول، اشکالات متعددی وارد شده است که در این نوشتار، پس از توضیح مراحل و معنای نزول، به آنها پاسخ میدهیم.
There are many controversies among theologians, philosophers and exegetes of the Qur'an on how revelation comes down. One of such efforts is Mulla Sadra's view in which he makes use of demonstrative reasoning, religious texts, and mysticism as a general method in order to present an explanation compatible with the apparent meaning of religious texts. He considers five phases for revelation: immediate, intellectual, imagined, sensory, and natural revelation for holy prophet, and sensory and natural for people. In his view, when the angel of revelation comes down to the prophet it does not mean that he abandons his place, rather he manifests himself while the prophet is elevated high, as well. There are a few objections raised to Mulla Sara's view and explanation answered by the authors after the meaning and phases of revelation have been explained.
خلاصه ماشینی:
مرحله سوم: تمثل برای قوه خیال (مرتبه خیالی و ملکوت اوسطِ وحی) نبی بهجهت قوّت و کمالی که در عاقله پیدا کرده، توانسته است با منبع مکاشفات عقلی ارتباط برقرار کرده و حقایق و معارف عقلی را از ملائکه عقلی دریافت نماید و از طرفی، چون از قوّت و کمال قوه خیال و متخیّله برخوردار میباشد، همین باعث میشود که نفس نبی پس از ارتباطگیری با عالم معقولات و دریافت معقولات از طریق عقل مستفاد تنزل یابد و همان حقایق عقلی را بهنحو صوری و خیالی در عالَم مثال منفصل، توسط قوه خیال درک کند (همو، 1366، ج6، ص278؛ همو، 1417ق، 341 - 342).
این اشکال ـ بدون اینکه در مقام بررسی اشکال در مورد سایر فلاسفه باشیم ـ بر صدرالمتألهین وارد نیست؛ چراکه از آنچه آمد معلوم میشود که ایشان برای وحی و نبی و عالَم و ملک مراتبی قائل است که هر مرتبهای از نبی، وحی را از نشئه خاص ومتناسب دریافت میکند و اینگونه نیست که نبی فقط با مرتبه عقلی ملک در ارتباط باشد و بلکه با مرتبه مثالی ملک که تنزل یافته واقعی ملک عقلی است، ارتباط برقرار میکند.
بلکه در حقیقت این نفس است که از عالَم بالاتر به عالَم میانی و پایینتر تنزّل یافته و به تناسب هر عالَمی فرشته وحی را میبیند و وحی و کلام الهی را میشنود و بهطور یقین آنچه را که انبیاء و اولیاء از صور مشاهده میکنند، به هیچوجه منطبع در قوای انسانی نمیشود و بلکه در غیر این عالَم مادی رؤیت میشود و حقیقتی میباشد که به حسّ مشترک و خیال عرضه شده است؛ ولی از بالا، نه از پایین و از مادّه خارجی که حقیقت ابصار هم به همین است (صدرالدین شیرازی، 1354، ص475- 476).