چکیده:
استدلال این مقاله این است که غلبه رویکرد پسماندی به توسعه اجتماعی در ایران ناشی از ضعف در هستیشناسی، هدفشناسی و امکانشناسی و عدم اجماع نظری و تجربی در این حوزه است. بنابراین در صدد آن است ضمن بررسی ظرفیتها و پتانسیلهای موجود تحقق توسعه اجتماعی در اسناد بالادستی و قوانین کشور با هدف انجام بخشی از امکانشناسی توسعه اجتماعی جهت کمک به ترسیم دقیق هستیشناسی و هدفشناسی، این مفهوم و ابعاد آن را در مجامع بینالمللی با استفاده از روش فراترکیب در الگوی نوبلت و هیر، ردیابی نمود. برای این منظور کلیه اسناد بالادستی توسعه در ایران و اسناد نهادهای بینالمللی مطرح در این حوزه بررسی گردید. نتایج نشان داد با وجود مناقشات، پس از اعلام موضع درخصوص وضعیت اولیه، اهداف و مداخله در حوزه توسعه اجتماعی در ایران، میتوان آنرا از طریق ترکیب عقلانی و منطقی سیاستهای رشد و سیاستهای بازتوزیعی توسط دولت به دست آورد.
This paper argues that in Iran social development is put on a par with associated concepts like social policy, human development and fighting poverty and discrimination; and still residual approach is exercised to explore it. It seems that this fallibility is rooted in distorted perceptions of ontology, teleology and feasibility applied in social development and lack of unanimity on how to deal with them. This study tries to scrutinize true potentials of social development in large-scale plans and laws practiced in Iran to facilitate the feasibility of social development and delineate ontology and teleology of this concept. Doing so, congruencies with international approaches are clarified. Returning a unanimous verdict among scholars and policy-makers, guidelines to terminate social and structural regression are discussed.