چکیده:
ایران با توجه به موقعیت جغرافیایی خود با خشکسالیها و قحطیهای زیادی در طول تاریخ مواجه بوده است. یکی از این موارد خشکسالی و قحطی گسترده و فراگیر در نواحی شمالی خلیجفارس در فاصله سالهای ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۴ ش بوده است. با وجود پژوهشهایی چند در این زمینه، تصویری ناقص از این بحران توسط پژوهشگران فراهم شده است. این پژوهش در پی آن است تا بازتاب این بحران در نواحی شمالی خلیجفارس واقع در استانهای هفتم و هشتم در دوره زمانی مذکور را بررسی نموده و اقدامات انجامشده در قبال این بحران را بررسی نماید. این پژوهش به روش توصیفیتحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانهای، اسناد آرشیوی، نشریات و منابع محلی نویافته انجام شده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد این بحران در نشریات آن دوره، اسناد دولتی و کتب خاطرات در قالب گزارش کمبود شدید مواد غذایی، ناامنی، مرگومیر فراگیر و مهاجرت گسترده، انعکاس قابلتوجهی یافته است. بااینحال مراجعه به همین منابع نشان میدهد دولت مرکزی بنا بر عوامل مختلف نتوانست نقش مؤثری در کنترل این خشکسالی و قحطی ایفا کند. در همین رابطه درخواست کمک از متفقین برای تأمین ارزاق نیز چندان نتیجه بخش نبود. هرچند در مواردی اقداماتی توسط آنها انجام شد. در مقابل، نقش بخشی از اقشار اجتماعی نواحی درگیر در این بحران، در کاستن از رنج مردم مؤثر و قابلتوجه بوده است.
Due to its geographical location, Iran has faced many droughts and famines throughout history. One of these cases was the widespread and pervasive drought and famine in the Northern regions of the Persian Gulf between the years 1317 and 1324. Despite several studies in this field, researchers have provided an incomplete picture of this crisis. This research seeks to investigate the reflection of this crisis in the Northern areas of the Persian Gulf, located in the seventh and eighth provinces, in the mentioned period and examine the actions taken against this crisis. This research has been carried out using a descriptive-analytical method and relying on the library sources, archival documents, publications and new local sources. The results show that this crisis has been significantly reflected in the publications of that period, government documents and diaries in the form of reports of severe food shortages, insecurity, widespread deaths and extensive migration. However, referring to the same sources shows that the central government could not play an effective role in controlling this drought and famine due to various factors. In this regard, asking for help from the allies to provide food was not very fruitful. However, in some cases, actions were taken by them. On the other hand, the role of part of the social strata of the areas involved in this crisis has been effective and significant in reducing the suffering of the people.
خلاصه ماشینی:
يکي از اين موارد خشک سالي و قحطي گسترده و فراگير در نواحي شمالي خليج فارس در فاصله سال هاي ١٣١٧ تا ١٣٢٤ ش بوده است .
گزارش محرمانه اي که در سال ١٣١٧ش از بخش داري جاسک به دفتر نخست وزير ارسال شد، ناظر به اين مسئله بود که اکثر مردم قراء اين بخش بر اثر قحطي در دسته هايي تحت نظر يکي از اشرار يا سارقين محلي قرار گرفته و مسلح شده اند (آرشيو اسناد ملي، ش سند ٣١٠/٢٢٥٤٨، ١٣١٧).
ک: (آرشيو اسناد ملي ايران ش سند: ٢٦٠/٧١٤، ١٣٢٠ش - ٣٥٠/٢٤٣٠، ١٣١٧ش - ٢٤٠/١٥٠٤٦، ١٣٢١ش - ٢٩٣/١٥٤، ١٣٢١ش - ٣١٠/٢٢٩٠٩، ١٣١٩ش - ٢٤٠/١٣٢٣٢، ١٣٢٠ش - بدين ترتيب ميتوان گفت اسناد آرشيوي توانسته اند ضمن اثبات وجود خشک سالي و قحطي گسترده در نواحي شمالي خليج فارس در دورة مذکور، توالي منطقي آن يعني کمبود ارزاق ، گرسنگي فراگير و طاقت فرسا، مرگ ومير بيسابقه ، گسترش شرارت و ناامني و سرانجام مهاجرت به عنوان راه نجات از بحران را به تصوير بکشند.
يکي ديگر از روزنامه هايي که در شماره هاي متعدد نسبت به قحطي در کرانه هاي شمالي خليج فارس واکنش نشان ميداد، روزنامه کوشش بود که توسط سيد شکراله صفوي نماينده مردم بوشهر در مجلس شوراي ملي در تهران منتشر ميشد.
در بررسي کلي انعکاس اين پديده ميتوان گفت خشک سالي، قحطي، ناامني، مرگ ومير گسترده و نهايتاً مهاجرت مردم نواحي شمالي خليج فارس در استان هاي هفتم و هشتم به منطقه خوزستان و مناطق ديگر، محتواي پرتکرار اسناد آرشيوي، نشريات ، خاطرات و اسناد نويافته محلي بوده است .