چکیده:
تحلیل اسطورهشناختی خویشکاریهای قهرمانان در داستانها، بیانگر حقایق تازهای دربارهی نهاد بشر و علایق و آرزوهای وی است. زن قهرمان در قالب نمود اساطیری آنیکی از مهمترین انواع شناخت اساطیری در جوامع کهن مادر تبار است که ارزش شایانی در پژوهشهای تاریخی، ادبی، روانشناختی و اسطورهبنیاد دارد. در این جستار اهمیت زن و نقش ویژه او در شکلگیری روایتهای اسطوره و همچنین پیوند آن با سازههای طبیعت آغاز یعنی آب، خاک، گیاهان و درختان... نقد و بررسی میشود. هدف این پژوهش بررسی، نقد و تحلیل اسطورهگرای زن قهرمان در دو روایت اسطورهای تیامات و مردوک وشهنواز و ارنواز و فریدون با تکیهبر نظریه راگلن میباشد. نگارندگان در این پژوهش کوشیدهاند تا با شیوه نقد اسطوره گرا وتفسیر تطبیقی کهنالگوی زن قهرمان در دو روایت اساطیری «تیامات – مردوک» و «شهناز -ارنواز و فریدون» بپردازند و همچنین به پیوند مشترک این دو روایت با سازههای طبیعت اشاره نمایند. برآیندنهایی پژوهش حاضرتاکید کننده این باور است که هر دو روایت در یک خویشکاری بنیادین با آب، بهعنوان اساسیترین عنصر هستی پیوند خوردهاند. در هردو روایت زن قهرمانان: تیامات در اساطیر میانرودان و شهناز و ارنواز در اساطیر ایران همان خدا بانوان آب و در حقیقت مادران ازلی هستند که آفرینش همه جانداران از آنها صورت میپذیرد. نقش خدای نرینه در قالب فریدون و مردوک نمودی کم رنگ تر دارد. آنچه در هر دو روایت ملموس و و قابل مشاهده میباشد؛ این است که ژرفساخت هر دو روایت رهاسازی آب و فزونساخت فراوانی و باروری در دو سرزمین ایران و میانرودان است.
The mythological analysis of the roles of the heroes in the stories reveals new facts about the human institution and its interests and aspirations. The heroine in the form of a mythical representation is one of the most important types of mythological cognition in ancient societies of maternal descent, which is of great value in historical, literary, psychological and mythological research. In this article, the importance of women and their special role in the formation of mythological narratives as well as its connection with the structures of nature, ie water, soil, plants and trees ... are criticized. The purpose of this study is to study, critique and analyze the mythology of the heroine in two mythical narratives of Tiamat, Marduk, Shahnavaz, Arnavaz and Fereydoun based on Raglen theory. In this article, the authors have tried to deal with the mythical critique and comparative interpretation of the archetype of the heroine in two mythological narratives "Tiamat-Marduk" and "Shahnaz-Arnavaz and Fereydoun" and also to point out the common connection between these two narratives with the structures of nature The following results indicate that in both narrations, the female heroes: Tiamat in the myths of Mesopotamia and Shahnaz and Arnavaz in the myths of Iran are the gods of water and in fact the eternal mothers from whom the creation of all living beings takes place. The role of the male god in the form of Fereydoun and Marduk has a lesser appearance. What is tangible and visible in both narrations
خلاصه ماشینی:
ازاين رو، نظر به اينکه هيچ پژوهش تطبيقي دربارة دو روايت اسطورة تيامات و دو شخصيت زن قهرمان در شاهنامه ، يعني شهرناز و ارنواز صورت نگرفته است ، سعي نگارندگان بر آن است تا با شيوة نقد اسطوره گرا به بررسي و نقد اين بانوان و پيوند آنان با عناصر و سازه هاي طبيعت بپردازند و هر دو روايت را بر بنياد الگوي راگلن ، مورد خوانش و بررسي تطبيقي قرار دهند.
پيشينۀ پژوهش ژرف ساخت کهن الگويي زن قهرمانان در مورد شهرناز و ارنواز در تمدن ايران و تيامات در ميان رودان پيش از اين بررسي نشده و هيچ اثر تطبيقي، به ويژه بر بنياد الگوي زن قهرمان راگلن نوشته نشده است .
پرسش و فرضيۀ تحقيق _ پيوند زن قهرمان با سازه هاي طبيعت در کدام ساختارهاي اساطيري هم ساني دارد؟ 80 _ چه پيوند مشترکي ميان زن قهرمان تمدن ميان رودان و ايران باستان وجود دارد؟ انگارة مطرح نزد نگارندگان پژوهش مبتني بر اين است که زن - قهرمانان در هر دو روايت در قالب خدابانوان و مادر ازلي هستي با سازه هاي طبيعت مانند آب و گياه مرتبط هستند و نقش ويژه اي در پديداري هستي و نجات طبيعت از نيستي و ستروني دارند.
همان گونه که مهرداد بهار اشاره کرده است ، شهرناز و ارنواز، دو خواهر جمشيد که توسط ضحاک ربوده ميشوند، از ديدگاه اسطوره شناسي در شاهنامه نماد ابرهاي باران زا هستند که سرانجام به دست فريدون بارور ميشوند و زندگي را براي سرزمين پهناور ايران به ارمغان ميآورند (بهار، ١٣٧٧) 82 ٣.