چکیده:
آثار ادبی پس از آفرینش، به ناگزیر در برابر نگاه ناقدانهی ادیبان و همچنین مردم عادی قرار میگیرند و از آن پس، پیوسته داوری و ارزیابی میشوند. نقد به همراه تحلیل اثر ادبی و هنری و سنجش و ارزیابی آن با معیارهای علمی، از سویی خواننده را به سوی گزینش اثر برتر رهنمون میشود و از سویی دیگر چون راهنمایی با بصیرت، ادیبان و هنرمندان را به سوی آفرینش آثاری نیکوتر سوق میدهد. از آنجاکه نقد و گزینش آثار ادبی در درازای تاریخ ادبیات، پیوسته بر پایه معیارهایی انجام شده است، چگونگی و نیز چرایی پدید آمدن هر کدام از آن معیارها در بستر دورههای ادبی گوناگون، بیانگر بسیاری از واقعیات در زمینههای متفاوت تاریخی، فرهنگی و ادبی است. واقعیتهایی که با گذشت زمان دستخوش دگرگونیهای فراوانی نیز شده است. پژوهش پیش رو تلاش نموده تا روشن نماید که ادبیات غنایی سدههای نخستین هجری، در نبود بسیاری از معیارهای ادبی که نتیجه پیدایش دیرهنگام و یا عدم تدوین کامل دانشهای ادبی در آن زمان بوده است، چگونه توانسته با تکیه بر اندک معیارهای شخصی و بهویژه با تکیه بر جنبههای لفظی و معنایی معیاری مانند معیار عاطفی و همچنین انطباق آن با ادبیات غنایی سدههای نخستین، تا مرز شکوفایی ادبی پیش برود و اینکه این معیار در درازای سه سده نخستین هجری چه دگرگونیهایی را پذیرفته و از آن مهمتر چه تاثیراتی بر بهبود آثار ادبی سدههای یاد شده و در نهایت بر روی ادبیات پس از آن بر جای گذاشته است.
Literary works, after being written: are placed in front of writers as well as people, and inevitably they are always judged and evaluated by them. These judgments are important as literary criticism in many ways. On the one hand, they represent the critics' perception of those literary works, and on the other hand, due to the feedback that the owners of literary works receive from those critiques, they effect the process of creating and changing the works. Since the critique and selection of literary works throughout the history of literature has been constantly done on the basis of different criteria; As a result, how and also the reason for the emergence of each of those criteria during different literary periods, expresses many facts in different historical, cultural and literary fields. Facts that have changed a lot over time. This study has tried to determine how the lyrical literature of the first centuries AH, in the absence of many literary criteria that were the result of the late emergence of literary knowledge or their incomplete structure at that time, how it was able to rely on few and personal criteria, and in particular a criterion such as the emotional criterion, to advance to the edge of literary flourishing; Also, this research wants to determine what changes this criterion has undergone during these centuries and, more importantly, what effects it has had on the literature of the mentioned centuries and finally on the literature of later periods.
خلاصه ماشینی:
اين پژوهش در پي پاسخ دادن به اين پرسش ها است که : - اساسا چرا اين معيار در اين دوره بخصوص اهميت دارد؟ - رابطه اين معيار با ادبيات غنايي اين سده ها چه مي تواند باشد؟ - به چه دليل اين معيار بيشتر در سروده هاي عاشقانه نمود پيدا کرده است ؟ - تفاوت اين معيار با معيـار شخصـي ديگـري بـه نـام ذوق کـه در همـين دوره هـا توسط ناقدان به کار گرفته مي شد، داراي چه ابعادي است ؟ اين پژوهش در بررسي نمونه هاي مربـوط بـه ايـن معيـار بـا دو دسـته متفـاوت از نقدها روبرو است : دسته نخست و مهمي از نمونه نقدهاي مبتني بر اين معيار، مربوط به شاهد مثال هايي است که در آن ها دلايل و ويژگـي هـاي عـاطفي شـمردن آن هـا توسط ناقدان بيان شده و آثار مورد نقد واجـد معيارهـاي عـاطفي هسـتند و مـي تـوان درباره جنبه هاي متفاوت مورد نظر ناقدان در اين نمونه ها سخن گفت ؛ دسته دوم از اين نقدها دربرگيرنده آثاري است که از ديدگاه ناقدان فاقد ويژگي هاي بايسته در زمينه معيار عاطفي هستند و لطافت هاي لازم را براي اينکه يک شعر عاشقانه و يـا عـاطفي شمرده شوند، ندارند؛ در نتيجه ، آثار ادبي مورد نظر، با وجود اينکه از نظر معيار عاطفي نمره قابل پذيرشي را از ناقدان دريافت نکرده اند، ولي از ايـن ديـدگاه شايسـته بررسـي هستند که در آنها به گونه اي غير مستقيم به معيارهـاي عـاطفي و ويژگـي هـايي کـه اصولا بايد اين آثار داراي آن مي بودند اشاره شده است .