چکیده:
زیبایی شناسی در آغازه شناختی تجربی یا عملی بود ولی به تدریج به دانشی نظری مبدل گردید و سرانجام در سده هیجدهم
این تحقیق به روش توصیفی تحلیلی و با مطالعات کتابخانه ای انجام شده است. سقراط عمدتا به خاطر علم اخلاق و منطق,
سقراط نسبت می دهده تمام زیبایی این جهانی و محسوس سایه ای از زیبایی مطلق و حقیقی است که ارس به نفس الهام می
کند. افلاطون زیبایی را در اندازه و تناسب می دید و عقیده داشت که زیبایی یعنی تناسب اجزا با یکدیگر و با کل مجموعه و
اساس کار هنر را در سازگاری با طبیعت می دید. از نظر وی» تقارن و کیفیات اندازه همواره زیبایی را کامل می کنند. از دید
ارسطو زیبایی» دستاورد هماهنگی و تناسب و سازواری اجزاء در یک سامانه شمرده می شود که در آن همه اجزاء لزوما وحدت
یافته هستند. ارسطو زیبایی را به هماهنگی تناسب و نظم آلی اجزاء در کل بهم پیوسته تعریف می کند در این تعریف زیبایی
به نظم و اندازه در یک مجموعه شناخته شده است یک موجود زنده برای آنکه زیبا باشد باید در اجزائش نظمی وجود داشته
باشد و همچنین دارای اندازه معینی باشد.
خلاصه ماشینی:
(کاپلسون ،١٣٨٨) در واقع زیبایی، امر زیبا، امر مطبوع ، زیبایی هنری و طبیعی، التذاذ حاصل از مواجهه با هریک و تفاوت های آن ها در اثر شناخته شدة ارسطو، بوطیقا ، به عنوان اولین اثر مدون در زمینۀ نقد هنری، از همان روزهای نخستین بحث در رابطه با ارتباط هنر و زیبایی، از حوزة فلسفۀ هنر جدا شد و از آغاز تولد فلسفه در یونان باستان ، در آثار افلاطون همچون هیپیاس بزرگ ، ضیافت ، قوانین و برخی قطعات پراکنده در دیگر مکالمات او، آغاز شد، زیبایی در گذر تاریخ فلسفه ، در اندیشۀ برخی فلاسفه که از بزرگ ترین ایشان می توان از هگل نام برد، با هنر پیوندی جدا نشدنی داشته است ، و در اندیشۀ برخی فلاسفه ، همچون کانت ، در شاخه ای جدا از انواع حکمت نقادانه بررسی شده است ، در واقع کمتر واژه ای وجود دارد که مثل زیبایی و دانش مرتبط با آن ، زیبایی شناسی، تاریخی پرفراز و نشیب را طی کرده باشد.
زیبایی چنان که گفته شد به طور کلی و در ساده ترین تعریفش آن چیزی است که لذت بخش باشد، در نتیجه مردم ناچار می شوند بپذیرند که خوردن و بوییدن و سایر احسانهای جسمانی هم می توانند هنر به شمار روند (رید، ١٣٩٣) زیبایی شناسی و هنر از دیدگاه سقراط ، ارسطو و افلاطون مشکل اصلی دیدگاه های سقراط در این حقیقت نهفته است که او چیزی ننوشته و کسانی که مانند کسنوفون ٧و افلاطون درباره او مطالبی نوشته اند، اطلاعات ضد و نقیضی را ارائه کرده اند.