چکیده:
یکی از آیات قرآن کریم که فقیهان در مباحث مختلفی مورد استناد قرار دادهاند، آیه «وَأَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللّٰه وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ و...» (بقره/ 195) است. گرچه استفاده حرمت القاء در تهلکه از این آیه، جای بحث ندارد، در تعیین گستره حرمت و چگونگی برداشت از آیه، بحثهای زیادی مطرح است. این مقاله که به روش تحلیلی ـ توصیفی انجام شده، در پی پاسخ به این سٶال است که آیا ملاک حرمت القاء در تهلکه، احتمال، گمان، ترس با ملاک شخصی یا ترس نوعی است؟ این جستار پس از بیان معنای آیه و مطرح نمودن دیدگاهها، به نقد ملاکهای ارائهشده پرداخته و اولاً با توجه به نقدهای وارده بر سایر دیدگاهها و با عنایت به اینکه مورد نمیتواند مفهوم کلی و وسیع آیه را تقیید بزند، عمومیت القاء در تهلکه را پذیرفته، و ثانیاً با توجه به اینکه در شریعت اسلام، احکام بر عناوین و موضوعات بار میشود و نیز به خاطر بعید بودن التزام فقیهان به لوازم خوف شخصی و به دلیل تنقیح مناط فتوای فقیهان در نظایر آیه، نظریه ترس نوعی را که همان حکم عرف به تعریض شخص به هلاکت میباشد، پذیرفته است. بنابراین القاء در صورتی حرام است که از دیدگاه عرف برای نوع انسانها موجب هلاکت باشد.
تعد الایه الشریفه ﴿وانفقوا فی سبیل الله ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکه...﴾ (البقره/ 195) واحده من ایات القران الکریم التی یستند الیها الفقهاء فی کثیر من المسايل، ولا شبهه فی دلاله هذه الایه علی تحریم القاء النفس الی التهلکه، ولکن کان هناک مناقشات واسعه فی تحدید نطاق هذا التحریم، وفی کیفیه استنتاج هذا الحکم من الایه الشریفه. ترمی هذه الدراسه، المعده وفق المنهج الوصفی التحلیلی، الی الاجابه عن السوال التالی: هل ملاک تحریم الالقاء الی التهلکه هو احتمال وظن الخوف المبنی علی الملاک الشخصی ام ان الملاک هو الخوف النوعی؟ وتضمن هذا البحث، بعد بیان تفسیر الایه، وعرض الاراء فی المساله، نقدا للمعاییر الوارده فی هذه المساله. ووافق اولا علی عمومیه الالقاء الی التهلکه؛ وذلک بالاستناد الی الاشکالات الوارده علی ساير الاراء، والی ان المورد لا یمکن ان یقید المفهوم الکلی الواسع للایه. وثانیا تبنی البحث نظریه الخوف النوعی، وهی نفس حکم العرف بالتعرض الشخصی للهلاک، ودلیل ذلک ان الاحکام فی الشریعه الاسلامیه تحمل علی العناوین والموضوعات، مضافا الی استبعاد التزام الفقهاء بلوازم الخوف الشخصی، وعلی تنقیح المناط فی فتاوی الفقهاء فی الایات المشابهه. وبناء علیه یکون الالقاء حراما عندما یکون فی نظر العرف سببا فی هلاک نوع الانسان.
The verse “Spend your wealth in the cause of Allah and do not let your own hands throw you into destruction and…” is one of the verses of the Holy Quran that jurists have cited it in various discussions (Al-Baqarah, 2:195). There are many debates in determining the extent of the prohibition and how to interpret this verse, although the use of the prohibition of casting (throwing) from this verse is not debatable. This paper which has been done by descriptive analytical method, seeks to answer the question: Is the criterion of the prohibition of casting into Tahluka (Arabic: التهلکه, destruction), probability, presumption, fear with individual criterion or generic fear? This research criticizes the presented criteria after stating the meaning of the verse and presenting the viewpoints and firstly, the presented criteria accepts the generality of casting into Tahluka (Arabic: التهلکه, destruction), considering the criticisms of other views and considering that the case cannot limit (restrict) the general and expanded meaning of the verse and secondly, due to the fact that rulings are enacted on titles and subjects in Islamic Sharia (Arabic: شریعه, Romanized: shariʿa) and it is also accepted the theory of generic fear that is the customary ruling for the destruction of the person due to the improbability of jurists’ obligation to personal fear essential concomitants and due to the recension (the effective cause) of the fatwa (Arabic: فتوی; plural fatawa فتاوی) of jurists in verses such as the mentioned verse. Therefore, casting into Tahluka (Arabic: التهلکه, destruction) is forbidden, if it is from the perspective of custom for the human race.
خلاصه ماشینی:
نوعی است؟ این جستار پس از بیان معنای آیه و مطرح نمودن دیدگاهها، به نقد ملاکهای ارائهشده پرداخته و اولاً با توجه به نقدهای وارده بر سایر دیدگاهها و با عنایت به اینکه مورد نمیتواند مفهوم کلی و وسیع آیه را تقیید بزند، عمومیت القاء در تهلکه را پذیرفته، و ثانیاً با توجه به اینکه در شریعت اسلام، احکام بر عناوین و موضوعات بار میشود و نیز به خاطر بعید بودن التزام فقیهان به لوازم خوف شخصی و به دلیل تنقیح مناط فتوای فقیهان در نظایر آیه، نظریه ترس نوعی را که همان حکم عرف به تعریض شخص به هلاکت میباشد، پذیرفته است.
دیدگاه اول: پشتیبانی از مجاهدان دیدگاه اول بر این اعتقاد است که چون آیه شریفه در ذیل آیات جهاد آمده است، میتوان گفت که مراد آیه، انفاق برای تأمین مصارف جنگ و جهاد است؛ چرا که جهاد نیاز به تجهیزات دارد و با ترک انفاق برای جهاد، مسلمانان به هلاکت افتاده و دشمن بر ایشان مسلط خواهد شد (طبرسی، 1372: 2/517؛ همو، 1377: 1/110؛ حسینی شیرازی، 1424: 1/229؛ کرمی حویزی، 1402: 1/259؛ قرشی، 1377: 1/356؛ کاشفی سبزواری، 1369: 61؛ میرزا خسروانی، 1390: 1/25؛ حسینی همدانی، 1404: 2/149؛ مغنیه، بیتا: 39؛ همو، 1424: 1/302؛ جعفری، بیتا: 1/482؛ طیب، 1378: 2/361؛ ابوالفتوح رازی، 1408: 3/78؛ طباطبایی، 1417: 2/64؛ حائری طهرانی، 1377: 2/35؛ بابایی، 1382: 1/177).
دیدگاه دوم: مواردی خاص برخی مفسران موارد خاصی را به عنوان معنای آیه ذکر کردهاند که به اختصار اقوال آنان را بازنگاری خواهیم کرد: ـ اسراف و زیادهروی در انفاق هلاکت است؛ چنان که در تفاسیر آمده است: «وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ بالإسراف» (طبرسی، 1377: 1/110؛ کاشانی، 1423: 1/317؛ مغنیه، 1424: 1/302؛ سیدکریمی حسینی، 1382: 39؛ فیض کاشانی، 1418: 1/93؛ همو، 1415: 1/230؛ کاشانی، 1410: 1/99؛ قمی مشهدی، 1368: 2/267؛ شبّر، 1407: 1/198؛ عاملی، 1413: 1/171؛ ثقفی تهرانی، 1398: 1/245).