چکیده:
نظریه عقلانیت و معنویت به دنبال کم نمودن درد و رنج بشری با رویکرد معنویتگرایی جدید است. ملکیان در این نظریه توجه خاصی به ویژگیهای انسان معنوی دارد و در نتیجه التفات نظریه به مقوله مدرن شدن، ویژگیهای خاصی را برای انسان معنوی بیان نموده است. از جمله این ویژگیها، خودآئینی یا خودفرمانروا بودن انسان معنوی است. البته این انگاره، نتیجه استدلالگرایی و غیرمتعبد بودن انسان معنوی است. در مقابل، انسان غیرمعنوی، دیگرفرمانروا است و در نهایت به ازخودباختگی انسان منجر میشود. تحقیق پیشرو بر آن است که با بررسی مسئله تعبد، استدلالگرایی و مفهومشناسی خودآیینی، این مولفه را در نظریه عقلانیت و معنویت مورد ارزیابی انتقادی قرار دهد. از نتایج مهم تحقیق آن است که تعبد بهطور مطلق به دیگرآیینی منجر نمیشود و تعبد موردنظر در دین وحیانی، تعبد مدلل است.
خلاصه ماشینی:
نظريه عقلانيت و معنويت با دغدغه نسبت به انسان و با هدف کم کردن رنج و درد بشري مورد توجه ملکيان است (ملكيان، 1392).
به نظر وي با توجه به تعارض و ناهمخواني تلقي سنتي از دين با اين شش مؤلفه، بايد بين عقلانيت و معنويت جمع نمود که نتيجه آن انسان معنوي ميشود.
نيز با توجه به نظر کانت مبني بر اينکه فاعل عقلاني غايت فينفسه است؛ بنابراين بايد واضع قوانين خود باشد و اگر اراده فاعل عقلاني آن را وضع نکرده باشد، شخص در اجراي آنها وسيلهاي صرف بيشتر نخواهد بود و اين با غايت فينفسه بودن آن منافات دارد.
همچنين با توجه به آنچه در نظريه عقلانيت و معنويت بيان شده است، خودآييني و زندگي براساس فهم خود و نه براساس عوامل بيرون از خود، ملازمه آشکار و واضحي با سوبژکتيويسم (Subjectivism) معرفتي دارد.
هرچند که ملکيان در نظريه خود، عملاً اين نسبيت و لوازم آن را پذيرفته است و در نتيجه بيان ميکند که معنويت با هر دين و آييني قابل جمع است (ملكيان، 1384الف، ص 16) و به فرايند بودن (نه فرآورده بودن) آن تکيه دارد (ملكيان، 1381ب، ص 14ـ15)؛ اما جالب توجه آن است که ملکيان خود نسبيت معرفتشناختي را نفي مينمايد و آن را غلط ميداند (ملكيان، 1381الف، ص 274).
جاي تعجب است که محقق محترم در جايجاي نظريه عقلانيت و معنويت، اشکال خود را فراموش کرده و دائماً بر خودآييني و تکيه صرف بر فهم شخصي خود براي زندگي اصيل معنوي تأکید دارد (ملکيان، 1377، ج 4، ص 73ـ75).