چکیده:
مبانی فکری صدرالمتالهین به گونهای طراحی و ترسیم شده که ظرفیت ورود به ساحتهای دیگر بهویژه فلسفه اخلاق را به شدت داراست. تصفیه نفس انسانی، جهت متخلق شدن به اخلاق الهی و قرب به او، در نوشتههای صدرا موج میزند و وی بر آن اصرار دارد؛ تا آنجا که میتوان از اخلاق به عنوان یکی از ارکان تفکر وی یاد کرد. واقعگرایی اخلاقی، از جمله مباحث پررنگ این ساحت است که در پی واقعیت داشتن حقایق اخلاقی در عالم خارج و مستقل و منحاز بودن بودن آنها از ذهن آدمی و قراردادهای اجتماعی است. این نوشتار میخواهد موضع صدرالمتالهین را در این بحث استنباط نماید. نویسندگان معتقدند این امر به دو روش امکانپذیر است: شیوه نخست که در نوع خود، نو و بدیع است، به شکل مستقیم و بدون واسطه گزارههای اخلاقی، با استفاده از مبانی و اصول اندیشه صدرا و تشکیل قیاسهای منتج، واقعگرایی وی را به اثبات میرساند. روش دوم، به شکل غیرمستقیم و با واسطۀ گزارههای اخلاقی است. در این روش پس از بررسی مستدل ماهیت گزارههای اخلاقی در نگاه صدرالمتالهین و معرفی مفاهیم حاکی از آنها به عنوان معقول ثانی فلسفی در ناحیه موضوع و بهویژه محمول اعم از ارزش و الزام، به انتزاع آنها از منشا خارجی حکم میشود. این حکم، زمینه وجود حقایق اخلاقی را فراهم میآورد و تردیدی در واقعگرایی صدرایی باقی نمیگذارد.
خلاصه ماشینی:
در اين روش پس از بررسي مستدل ماهيت گزارههاي اخلاقي در نگاه صدرالمتألهين و معرفي مفاهيم حاكي از آنها به عنوان معقول ثاني فلسفي در ناحيه موضوع و بهويژه محمول اعم از ارزش و الزام، به انتزاع آنها از منشأ خارجي حکم ميشود.
پس حقايق اخلاقي در هر دو شکل وجود دارند؛ اولي که به طور مستقيم ناظر به واقعيت است؛ زيرا بنا بر نظر صدرالمتألهين هم در بحث تجسم اعمال و هم بازگشت شرور اخلاقي به خيرات در شکل کلي، خيرات و شرور، اموري واقعي هستند که آثار وجودي خود را بر نفس خواهند گذاشت و دومي، حکم عقل است به خوبي و بدي افعال.
چنانچه بتوان درخصوص محمول گزارههاي اخلاقي همچون خوب بودن عدل يا هر مفهوم شبيه به آن نيز به همين شيوه ثابت کرد که اين مفاهيم از جنس معقول ثاني فلسفي هستند، با توجه به آنچه درباره اعتقاد صدرالمتألهين درخصوص معقول ثاني فلسفي گفته شد، براي محمول اين گزارهها نيز منشأ انتزاع خارجي وجود خواهد داشت که در اين صورت مطلوب که واقعيت داشتن محمول گزارههاي اخلاقي است، حاصل ميشود.
از سوي ديگر گفته شد موضوعات گزارههاي اخلاقي به عنوان مفاهيم ثاني فلسفي بهره وجودي دارند پس محمولات آنها نيز به عنوان صفت بهره وجودي دارند؛ زيرا چگونه ميتوان ظرف وجود موضوع خارج باشد، اما محمول در عالم خارج تحققي نداشته باشد؟ صدرالمتألهين بهصراحت اين حقيقت را بيان ميکند که فرض وجود يک طرف اتصاف بدون وجود ديگري مستلزم تغاير واقعي ميان موجودات آن دو است (صدرالمتألهين، 1981، ج 1، ص 336ـ337)؛ 2.