چکیده:
نیاز علوم به فلسفه و بهرهگیری آنها از فلسفه، امری است که همواره بسیاری از صاحبنظران به آن تأکید داشتهاند. در چند دهۀ اخیر و با رشد فزایندۀ فناوریهای نوین، تبیین رابطه این فناوریها و فلسفه، همچنین جایگاه فلسفه در هویتبخشی به این فناوریها و کاربرد فلسفه برای آنها به امری ضروری مبدل شده است. ترااِنسانگرایی یک جنبش فناورانه وآیندهگرا است که صاحبنظران آن، ایدههای خود را از منظر فلسفی وارث و احیاگر آرمانهای عصر روشنگری میدانند. هدف پژوهش حاضر، فهم و واکاوی خاستگاه تاریخیـفلسفی ترااِنسانگرایی و تلاش درجهت تبیین مبانی فلسفی این تفکر است. کمالگرایی یک ایدۀ اخلاقیـفلسفی است که میتوان آن را اساسیترین مفهوم الهامبخش ترااِنسانگرایان در شکلدهی به ایدۀ اولیه ترااِنسان دانست. اومانیسم و روشنگری دو جریان فلسفی اثرگذار بر اندیشههای ترااِنسانی بودهاند. نتایج پژوهش نشان میدهد هرچند ذات فناورانۀ این جنبش باعث تحول ایدههای ترااِنسانی و فرارفتن آنها از این خاستگاههای فلسفی میشود، اما با لحاظکردن این سه خاستگاه فلسفی با عنصر فناوری میتوان مبانی فلسفی ترااِنسان را ذیل هستیشناسی اومانیستی، معرفتشناسی پراگماتیستی و ارزششناسی فناورانه گنجاند.
The need for philosophy in science and utilizing philosophy in research works have been emphasized consistently by many experts. In recent decades, with the increasing growth of new technologies, the explanation of the relationship between these technologies and philosophy and the situation of philosophy in identifying these technologies have become vital. Transhumanism is a technological and futuristic movement its experts acknowledge their ideas to be the philosophical inheritors and revivers of the ideals of the Enlightenment. The present study aims to understand and analyze the philosophical origins and hotbeds of transhumanism in the context of humanism and the Enlightenment, as two significant intellectual-philosophical west currents, and perfectionism as a philosophical idea. Considering this origin, one can also find the philosophical foundations of transhumanism under humanistic ontology, pragmatist epistemology, and technological values; which are the basis of their attitude toward man and the enhancement of his nature.
خلاصه ماشینی:
نتایج پژوهش نشان میدهد هرچند ذات فناورانۀ این جنبش باعث تحول ایدههای ترااِنسانی و فرارفتن آنها از این خاستگاههای فلسفی میشود، اما با لحاظکردن این سه خاستگاه فلسفی با عنصر فناوری میتوان مبانی فلسفی ترااِنسان را ذیل هستیشناسی اومانیستی، معرفتشناسی پراگماتیستی و ارزششناسی فناورانه گنجاند.
ازنظر هیوز، این باور که علم میتواند برای فراتررَفتن از محدودیتهای جسمی انسان استفاده شود و بر آنها غلبه کند، یعنی ترااِنسانگرایی، نوعی زاییدۀ ایدئولوژی روشنگری است؛ بنابراین، مبانی فلسفی آن ذیل فلسفۀ روشنگری قرار میگیرد (Hughes, 2010).
از منظر روشنگری عقل انسان که بیش از هزار سال درگیر لفاظیهای صوری و مهمل فلسفی در قرون وسطی شده بود، نتوانسته شناختی صحیح از خود، طبیعت و جامعه پیدا کند و بر آنها فائق آید؛ اما در این عصر و در پرتو روشنگری، انسان میتواند شناخت صحیحی از خود و امکاناتش پیدا کند و همین شناخت آغازگر پیشرفت او است؛ بنابراین، پیشرفت نتیجۀ عقلگرایی بهسبک روشنگری است که به مهمترین آرمان روشنگری مبدل شد.
بُستروم و سایر ترااِنسانگرایان نیز معتقدندکه این جنبش بسط پروژۀ روشنگری و آرمان پیشرفت آن است و ترااِنسانگرایی را میتوان بهعنوان ایدئولوژی پیشرفت مفرط فهم کرد (همان).
بهبیان دیگر، این باور که انسان با تکیه بر توانمندیهای خود میتواند بر تمامی محدودیتهای زیستی خویش غلبه کند و از آن فراتر رود و در همین جهان به سعادتی دست یابد که هزارههای متمادی در پی آن بوده، تبلوری عینی و ملموس از اومانیسم درقالبی جدید و فناورانه است.