چکیده:
در رویکرد معرفتی ابن سینا، تنها شهود عقلانی کاربرد دارد و نمی توان از معرفت عرفانی و شهود قلبی در اندیشۀ وی سخن گفت. شیخالرئیس هدف نهایی معرفت و سعادت را شناخت عقلی و علمی، و اتصال به عقل فعال می دانست که مبتنیبر عقل نظری و شهود عقلانی بود؛ اما در مشرب ملاصدرا برخی حقایق متعالی به کمک عقل نظری، قابل فهم نیستند؛ بلکه با استمداد از کشفوشهود و فرارَوی از طور عقل و بهواسطۀ علم حضوری دریافت می شوند. در این نوشتار، موافقان با تفکر عرفانی بوعلی را به دو دسته تقسیم کردهایم: در یک گروه، سنت گرایانی همچون سید حسین نصر، هانری کربن و غلامحسین ابراهیمی دینانی قرار دارند که ازمنظر سنتی- تاریخی و اندیشۀ رازوَرزی اسلامی- ایرانی و فلسفۀ مشرقی، با استناد به برخی آثار ابن سینا وی را زمینه ساز تفکر عرفانی درحوزۀ فلسفۀ اسلامی می دانند. گروه دوم، برخی محققان متأخر هستند که می کوشند با تکیه بر نظام معرفتشناسی و علمالنفس شیخالرئیس نشان دهند این فیلسوف دو چهره دارد؛ سپس تلاش می کنند ابن سینای اشراقی- عرفانی را از ابن سینای مشائی تمایز بخشند. در ادامه، ضمن مقایسۀ تفکر ابن سینا و ملاصدرا درحوزۀ معرفت شهودی نشان خواهیم داد هردو دیدگاه، خطا هستند و اگر بوعلی در آثار خویش از عرفان و عرفا سخن گفته، صرفاً ازمنظر عقلی و فلسفۀ عرفان بوده و او از ابتدا تا انتها از سبک معرفتی مشائی خویش عدول نکرده است.
In Avicenna's epistemological approach, only rational intuition can make knowledge, not mystical intuition. Avicenna considered the intellectual knowledge and connection to active intellect, which is based on theoretical reason and rational intuition, the ultimate end of knowledge and happiness. But, according to Mullah Sadra, some transcendent truths cannot be understood by theoretical reason, and finding them needs intuition and innate knowledge, which are beyond the boundaries of reason. Scholars who support the idea that Avicenna had mystical thought divide into two groups: the first group is traditionalists such as Seyyed Hossein Nasr, Henry Corbin, and Gholamhossein Ebrahimi Dinani, who, by referring to some of his works, consider Avicenna a pioneer of mystical thinking in the tradition of Islamic philosophy by following the steps of earlier Islamic, Iranian, and Eastern mystics. The second group is some recent researchers who tried to show that Avicenna's philosophy had two faces, by relying on his epistemological system and philosophical psychology, so that we can differentiate the mystical and peripatetic Avicenna from each other. Comparing Avicenna's and Mulla Sadra's views on intuitive knowledge, in the following, we will show that neither the first nor the second groups' claims can be defended, even if Avicenna spoke about mysticism in his works, because his words only originated from a rational perspective and from the beginning to the end he has not deviated from his peripatetic style.
خلاصه ماشینی:
دوم، گروهی که بهاستناد علمالنفس و نظام معرفتشناسی ابنسینا، با استناد به موضوعاتی همچون قوای نفس (مانند حس مشترک و خیال و کارکردهای آنها، علم حضوری، اتصال به عقل فعال و اشتداد نفس) درپی آن هستند که علاوهبر رویکرد تجریدی شیخ به معرفت، سبک دیگری از معرفت شهودی را به وی نسبت دهند و بدین سان، از ابنسینای مشائی و ابنسینای اشراقی یاد میکنند؛ بر این اساس، مسئلۀ موردنظر را از چند جهت میتوان بررسی و تحلیل کرد: الف) تبیین، تحلیل و نقد دیدگاه گروه اول براساس مستندات آثار ابنسینا؛ ب) تبیین، تحلیل و نقد دیدگاه گروه دوم برمبنای نظام معرفتشناسی و علمالنفس این فیلسوف؛ ج) نقد دو دیدگاه یادشده با تکیه بر نطام شهودی ملاصدرا و مقایسۀ آن با نطام معرفتی بوعلی.
4. نقد و تحلیل دیدگاه گروه اول درخصوص تفکر اشراقی ابنسینا چنانکه دیدیم، گروه نخست با ارجاعدهی تفکر بوعلی به سنت گنوسی- ایرانی و ایجاد پیوند تاریخی میان آن با مبانی اشراقی هرمسی و زبان رمزی بهکارگرفته ازسوی شیخ در رسایل تمثیلی و همچنین با استناد به برخی آثار این فیلسوف مانند المنطق المشرقیین و سه نمط آخر از الإشارات و التنبیهات، نوعی تفکر عرفانی و اشراقی را به وی نسبت داده و معتقدند او در مقطعی از تفکر فلسفی خویش، از ارسطو عبور کرده و سبکی خاص از حکمت اشراقی را در آثار یادشده بهدست داده که بعدها زمینهساز حکمت اشراقی سهروردی و حتی حکمت متعالیۀ صدرایی شده است.