چکیده:
هنر مقولهای چند بعدی است و از جنبههای گوناگون میتوان به موضوعات آن پرداخت. زن به عنوان یکی از موضوعات هنر، با توجه به موقعیتی که در آن قرار میگیرد، میتواند در جنبههای متفاوت هنری قرار گیرد. به عبارت دیگر، در بررسی نسبت بین زن و هنر، زن هم به عنوان آفرینشگر اثر هنری یا به مثابه ناظر و مخاطب و ارزیاب محصولات هنری و یا به عنوان موضوع و نماد در آثار هنری مورد بررسی قرار میگیرد. این مقاله با روش مشاهده آثار و تحلیل محتوا، در مورد هنر فمینیسم و جایگاه آن در تصویرسازی سوررئال، با نگاهی به جامعه زنان و میزان آزار و اذیت جنسی و روحی از جانب مردان، آنها را به نقد میکشد. تاکید در این پژوهش بر آثار رمدیوس وارو و گرترود ابر کرومبی است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که از جنبه زیباییشناسی و هنر فمینیستی هیچگاه، هنر زنان به رسمیت شناخته نشدهاست و با سرکوب اندیشههای فمینیستی سعی در نادیده گرفتن خلاقیت هنری زنان گردیدهاست.
Art is a multidimensional category and its subjects can be approached from various
points of view. As a subject of art, women can be placed in various elements of art,
depending on their position. In other words, in the study of the relationship between
women and art, women are examined as the creators of the artwork, as the observers,
audience, and evaluators of artistic products, or as the subjects and symbols in the
paintings. This article criticizes the art of feminism and its place in surreal imagery,
looking at women’s society and the amount of sexual and mental harassment by men,
by observing the works and analyzing the content. Remedius Varro and Gertrude Abercrombie’s
works are the focus of this research. The results of this research show that
in terms of aesthetics and feminist art, women’s art has never been recognized and by
suppressing feminist ideas, they have tried to ignore women’s artistic creativity.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله با روش مشاهده آثار و تحليل محتوا، در مورد هنر فمينيسم و جايگاه آن در تصويرسازي سوررئال ، با نگاهي به جامعه زنان و ميزان آزار و اذيت جنسي و روحي از جانب مردان ، آن ها را به نقد ميکشد.
نتايج اين پژوهش نشان مي دهد که از جنبه زيبايي شناسي و هنر فمينيستي هيچ گاه ، هنر زنان به رسميت شناخته نشده است و با سرکوب انديشه هاي فمينيستي سعي در ناديده گرفتن خلاقيت هنري زنان گرديده است .
همچنين سميع آذر در کتاب هنر فمينيستي زايش انديشه هاي زنانه ، به طور کامل در مورد هنر فمنيستي و زن اشاره کرده ، اما به حضور هنرمندان و تطابق آثار هنري سوررئاليسم که در اين زمينه خاص فعاليت داشته اند، اشاره اي نکرده است .
همين طور مي توان به عباسپور اشاره کرد که در پايان نامه خود با عنوان «زيبايي شناسي توهم در نگاه سوررئاليسم »، به صورت فلسفي به مبحث زيبايي شناسي پرداخته و سوررئال را در يکي از بخش ها معرفي کرده ، اما اسمي از فمينيسم و تلفيق آن با سوررئال به ميان نياورده است .
در اين پژوهش ، به صورت عمده از منابعي همچون چراغي کوتياني (١٣٩٠)، سالکي (١٣٨٦) و احمدآبادي آراني ، شکاري و احمدي هدايت (١٣٩٧) استفاده شده است .
آن چه فمينيست ها در هنر و زيبايي شناسي خود به دنبال آن بودند، دريافت تاريخي فرودستي اجتماعي زنان است و آگاهي از اين که چگونه رويه هاي هنري در طول تاريخ ، آن فرودستي ها را استمرار بخشيده است .