چکیده:
مسالهی استقرا به لحاظ هستیشناسی و به لحاظ معرفتشناسانه و نیز به لحاظ ارتباط با مسالهی جدید استقرا همواره پرسشی باز و چالشی حل نشده در دیدگاههای علمی و فلسفی بوده و هست. مسالهی استقرا به لحاظ هستیشناسی در ارتباط با هستی موجودات به عنوان علت و معلول و اثبات علت العلل (خدا) است. همچنین استقرا به لحاظ معرفتشناسانه در ارتباط با صدق و صحت قوانین کلی و به عنوان راهحلی برای مسالهی شرطیهای خلاف واقع در علم است. این پژوهش بر آن است با استفاده از منابع کتابخانهای و مطالعاتی و بهرهگیری از روش توصیفی – تحلیلی به بررسی و شناخت استقرا از منظر هیوم بپردازد.
خلاصه ماشینی:
در استقراي ناقص ، حکم براساس آن چه در موارد جزيي بيشمار، مشاهده شده است تعميم و تسري مييابد و آن چه به مسأله ي استقرا معروف است عبارت است از اين که برچه اساسي در استنباط هاي استقرايي از حدود تجربه تجاوز ميشود و درباره ي اموري حکم صادر ميشودکه هنوز به مشاهده و تجربه درنيامده اند؟ به عبارت ديگر مشاهدات و آزمايش هايي که در زمان و مکان معيني انجام ميگيرد چگونه به وضع قانون عام براي تمام زمان ها و مکان ها منتهي ميشود؟ استقرا بر پيش بيني رويدادهاي آينده با توجه به موارد گذشته تمرکز ميکند به گونه اي که گفته ميشود استقرا بر اصل يکنواختي پديده ها استواراست لذا اگر در زمان و مکان معيني بين حوادث رابطه اي را ملاحظه کنيم از آن جا پي خواهيم برد که اين رابطه هميشه و در همه جا برقرار است يعني استنتاج ما از امر قابل مشاهده به امر غيرقابل مشاهده مبتني بر اصل يکنواختي پديده ها است اما براي استنتاج يکنواختي طبيعت در آينده ، بايد از امر مشاهده شده به امر مشاهده نشده استنتاج کنيم که در اين صورت اين سؤال پيش ميآيد که چگونه و از کجا ميتوان باور داشت که طبيعت هميشه به طور يکنواخت عمل ميکند؟ به نظر ارسطو، از ميان اقسام استدلال ، تنها استنتاج قياسي ميتواند مفيد علم و يقين واقع شود.