چکیده:
به نظر میآید که «امثالوحکم» از سایر عوامل فرهنگ و ادبیّات عامّه همچون: شعر، ترانه، داستان، حکایتهای عامیانه و... هم مهمتر و کاملترند و هم کاربرد عمومیتر و بیشتری دارند. در این نوع یا کلّیت ادبی، ایجاز در حدّ اعلای امکان است و معانی و مفاهیم والا و بسیار در لفظ اندک آمده است. یک مثل بهتنهایی و با همۀ کوتاهیاش میتواند مقصودی را مستند و مدلّل کند و گوینده را از هرگونه توضیح و تفصیل سخن بینیاز سازد. در گویش بیرجندی «ضربالمثل» را «سرمثل» میگویند و از آن بهعنوان «پند پیر قدیم» یاد میکنند. در این مقاله، نمونههایی از امثالوحکم بیرجندی از دیدگاههایی چون: ساختار ظاهری و موسیقایی، پایه و مبنای شکلگیری و چگونگی افادۀ معنا موردبررسی قرار گرفتهاند، کاری که اندکی بوی نوی و تازگی میدهد.
خلاصه ماشینی:
و امّا کاملتر بودن امثالوحکم از سایر ادبیّات عامّه شاید به این دلیل باشد که در آنها معانی و مفاهیم والا و بسیار در لفظ اندک، به زیبایی و رسایی هرچهتمامتر آمده است.
ذوق و احساسات قوی و قریحۀ ادبی سازندگان امثالوحکم علاوه برآنکه باعث شده تا این عبارات ساده، زیبا و پرمعنی ازنظر ساختار ظاهری و موسیقایی2 با یک عبارت ساده صرفاً خبری متفاوت باشند، سبب طنزآمیز بودن تعداد قابلتوجّهی از آنها نیز بوده است.
به نظر میآید که توجّه به این نکته و بیانش نیز ضروری است که: درست است که «هر قدر ملّتی عالمتر و متمدّنتر باشد، امثال حکیمانۀ او بیشتر است»(همایی، 1374: 143) و اگر چه در گویش بیرجندی ضربالمَثَلهای به واقع حکیمانه کم نداریم، امّا بههرحال «مَثَل حکمت توده است»(پرتوی آملی، 1369: هجده) و پرواضح که کسی از تودۀ مردم، حکمت سنایی و سعدی و شیخ اشراق را نه انتظار دارد و نه باید داشته باشد.
باشند امّا بههرحال، جزوی از ضربالمَثَلها و فرهنگ عامّه هستند و مورداستفاده هم قرار میگیرند، بیآنکه عمدتاً کسی از بیان آنها قصد بیادبی داشته باشد و البتّه اگر از آنها بهعمد برای تمسخر و توهین و تحقیر افراد استفاده شود، حرف دیگری است، امّا نگاهی به منابع عمده و علمی در خصوص ضربالمَثَلهای بیرجندی5 نشان میدهد که تقریباً در همۀ آنها تعدادی از امثالوحکم بیرجندی، دایرۀالمعارفوار در پیِ هم آمده است، بهجز «بیرجندیهها» که در یکی از مقالههای آن (راشدمحصّل، 1400ب: 214ـ189)، برخی از مَثَلهای بیرجندی (و غیربیرجندی) ، در ارتباط با زندگی اجتماعی تحت چند عنوان تقسیم شدهاند.