چکیده:
برخی ازرویینتنان توسط خدایان و موجودات مافوق بشری با عناصری مانند آب و آتش پدیدار میگردد. در اسطورههای ملل داستانهای فراوانی از اسطورههای رویینتنی وجود دارد که اغلب دربسیاری نکات مشترکند و یکی از این اشتراکات، نقش آب در رویینتنی اسطورههاست. اسفندیار، با نقش اسطورهای، مذهبی، پهلوانی، حماسی پررنگ در تاریخ و به خصوص در شاهنامه، جایگاه ویژهای دارد. در این مقاله با استنادبه منابع کتابخانهای، ضمن مقایسه رویینتنی اسفندیار پهلوان ایرانی با زیگفرید، آشیل و بالدر به بررسی نقاط اشتراک و تفاوت آنها میپردازیم که مشخص میشود رویینتنی اسفندیار پهلوان ایرانی نسبت به شخصیتهای اسطوره ای رجحان دارد.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله با استنادبه منابع کتابخانهای، ضمن مقایسه رویینتنی اسفندیار پهلوان ایرانی با زیگفرید، آشیل و بالدر به بررسی نقاط اشتراک و تفاوت آنها میپردازیم که مشخص میشود رویینتنی اسفندیار پهلوان ایرانی نسبت به شخصیتهای اسطوره ای چ ه: آب، رویینتنی، اسفندیار، زیگفرید،یل مقدمه راز مرگ نیز به موازات مفهوم زندگی از نخستین دغدغههای فكری انسان بوده است؛ انسان، پیش از آنكه به چیستی مرگ بیندیشد، راههای گریز از آن را جسته است، پس از جستجوی فراوان، درها و راهها را بسته یافته و با حیرت و اندوه در مقابل آن سر تسلیم فرود آورده است.
شاید بتوان رویینتنی را اصطلاحی عام و پذیرفته در این باره به حساب آورد؛ با تأمل در اسطورهها و حماسههای مختلف میتوان دریافت كه به موازات تفكر دربارهی زندگی و مرگ، اندیشههایی از مرگ نیز وجود داشته است، به طوری كه در اسطورههای كهنتر از اندام رویینه سخن به میان نمیآید، بلكه سخن از بی مرگی و نامیرایی به هر شكل ممكن است.
محسن ابوالقاسمی، اقدس فاتحی و طاهره خوشحال دستجردی (۱۳۹۱) در «مقایسهی رویینتنی و چشم آسیبپذیر اسفندیار در متنهای فارسی میانه (پهلوی) و شاهنامه فردوسی»، منتشرشده در جستارهای ادبی احتمال دادهاند که داستان آسیبپذیری چشم اسفندیار از طریق راویان سنتهای شفاهی کهن ماوراءالنهر و خراسان بزرگ و سیستان که محل پرورش داستانهای اساطیری و حماسی بود، رواج پیدا کرد و سپس به تدریج با تغییر و تحولات گوناگونی به صورت یک روایت حماسی مدوّن که مجزّا و مستقل از خدای نامه بود، انعکاس یافت و مأخذی مورد وثوق و قابل استفاده برای نویسندگان شاهنامههای منثور شد.