چکیده:
موضوع هستی شناسی مفاهیم اخلاقی از جمله مباحث صدرنشین در فلسفه اخلاق است، اما سوالات بسیاری درباره این موضوع، قابل طرح و بررسی است؛ از جمله آنکه آیا مفاهیم اخلاقی در عالم خارج دارای وجودی واقعی هستند؟ اگر واقعی اند، واقعیت آنها از چه نوعی است؟ آیا وابسته به دستور و سلیقه و قرارداد است یا دارای واقعیتی کاملا مستقل است؟ برفرض که از واقعیتی مستقل برخوردار باشد نحوه وقوع آن در عالم خارج چگونه است؟ آیا وجودی طبیعی دارد یا ناطبیعی؟ با وجود اهمیت سوالات مذکور ضرورت دیده شد پاسخ ها از زاویه ای جدید و از منظر یک فیلسوف غربی قدر و با مقایسه مباحث اسلامی در قالب یک مقاله مورد فحص و بررسی قرار گیرد. شیوه تحقیق، تحلیلی تطبیقی و اطلاعات به صورت کتابخانه ای گردآوری شده است. یافته ها نشان می دهد ویلیام جی. فیتز پاتریک ضمن تایید واقع گرایی اخلاقی، آن را واقعیتی از نوع ناطبیعی دانسته و از منظر وی فرض عواملی همچون تکامل، ناظر آرمانی سابجکتیو و دلایل روان شناسی به عنوان خاستگاه های مفاهیم اخلاقی، غیرقابل پذیرش اند. وی در نهایت، به لزوم یک ویژگی ناطبیعی به عنوان ملاکی استاندارد در تشخیص مفاهیم اخلاقی اشاره می کند. به نظر می رسد آرای اندیشمند اسلامی علامه مصباح یزدی نیز تاحدودی با نظریات وی سازگار است.
The ontology of moral concepts is one of the leading topics in the philosophy of ethics. Many questions can be raised and investigated regarding this topic: Do moral concepts have a real existence in the external world? If they are real, what type of reality they reflect? Are they dependent on orders, tastes, and convention or they have a completely independent reality? Assuming that they have an independent reality, how do they happen in the external world? Do they have natural or unnatural existence? Considering the importance of the above-mentioned questions, it was deemed necessary to examine the answers from a new angle, i.e. the perspective of a prominent western philosopher as compared to Islamic views. The research method is analytical-comparative and the data is collected using the library method. The findings show that William J. Fitzpatrick confirms moral realism and considers it to be an unnatural type of reality. From his point of view, assuming factors such as evolution, subjective ideal observer and psychological reasons as the origins of moral concepts is unacceptable. He points out the necessity of an unnatural feature as a standard criterion for the determination of moral concepts. It seems that the opinions of the Islamic thinker, Allamah Misbah Yazdi, are also somewhat compatible with Fitzpatrick’s views.
خلاصه ماشینی:
com دريافت: 09/12/1401 ـ پذيرش: 03/03/1402 چکيده موضوع هستيشناسي مفاهيم اخلاقي از جمله مباحث صدرنشين در فلسفه اخلاق است، اما سؤالات بسياري درباره اين موضوع، قابل طرح و بررسي است؛ از جمله آنکه آيا مفاهيم اخلاقي در عالم خارج داراي وجودي واقعي هستند؟ اگر واقعياند، واقعيت آنها از چه نوعي است؟ آيا وابسته به دستور و سليقه و قرارداد است يا داراي واقعيتي کاملاً مستقل است؟ برفرضکه از واقعيتي مستقل برخوردار باشد نحوه وقوع آن در عالم خارج چگونه است؟ آيا وجودي طبيعي دارد يا ناطبيعي؟ با وجود اهميت سؤالات مذکور ضرورت ديده شد پاسخها از زاويهاي جديد و از منظر يک فيلسوف غربي قَدر و با مقايسه مباحث اسلامي در قالب يک مقاله مورد فحص و بررسي قرار گيرد.
با توجه به آنکه نظرات و ديدگاههاي فلاسفه درباره خاستگاه اخلاقيات، متفاوت است، تعاريف ارائهشده از مفاهيم اخلاقي نيز متفاوت است که در اينجا به فراخور ارتباط با موضوع مقاله به دو دسته از اين تعاريف با تأکيد بر نظريات علامه مصباح يزدي اشاره ميگردد: 1ـ1.
اما علامه مصباح يزدي در نقد اينها اشاره ميکند اگر بنا بر اين باشد که مفاهيم اخلاقي را از طريق سازگاري و ناسازگاري با طبع انسان تشخيص دهيم اين منجر به نسبيگرايي اخلاق ميشود؛ چراکه اميال افراد متمايز از يکديگر است.
معيار استاندارد تشخيص مفاهيم اخلاقي از منظر علامه مصباح يزدي به نظر ميرسد از ديدگاه اسلامي نيز وجود يک ويژگي ناطبيعي براي فهم صحيح ويژگيهاي خوبساز اخلاقي لازم است و اين ويژگي، چيزي جز «تأمين کمال انساني» نميباشد که به عنوان استاندارد مطلوب در ارزيابي ويژگيهاي خوبساز، ملاک و معيار قرار ميگيرد.