چکیده:
انسان شعر سپهری، انسانی است با خدا و هستی و طبیعت مرتبط و نزدیک است. نگرش او از یک دیدگاه عرفانی نشات گرفته که هر چیزی را در جایگاه خوبی و زیبایی میداند. بیشتر توجه سپهری به مفاهیم آرمانی، متعالی و عرفانی است. همچنین، مسئله انسان در شعر او نمودی فراوان دارد و انسانگرایی در اشعارش (و دیگر شاعران معاصر) با پشت کردن به سنت هزار سالة شعر کلاسیک فارسی، چشمانداز جدیدی را پیش روی خواننده میگشاید و انسان را جایگزین ممدوح، معشوق و خدا میکند پژوهش حاضر کوششی است در بازیابی نحوه ی به کارگیری اصول و مبانی رمانتیسم ودر واقع در این مقاله سعی بر آن است تا تفکرات و ایدههای انسانگرایان بررسی و واژه اومانیسم توضیح داده شود. همچنین انسانگرایی در شرق و غرب مقایسه شوند و در نهایت تفکرات انسانگرایانه در اشعار سپهری نقد و بررسی گردد.
خلاصه ماشینی:
همچنين، مسئله انسان در شعر او نمودي فراوان دارد و انسانگرايي در اشعارش (و ديگر شاعران معاصر) با پشت كردن به سنت هزار سالة شعر كلاسيك فارسي، چشمانداز جديدي را پيش روي خواننده ميگشايد و انسان را جايگزين ممدوح، معشوق و خدا ميكند پژوهش حاضر کوششی است در بازيابي نحوه ي به كارگيري اصول و مباني رمانتيسم ودر واقع در اين مقاله سعي بر آن است تا تفكرات و ايدههاي انسانگرايان بررسي و واژه اومانيسم توضيح داده شود.
انسان عارف شعر سهراب، با نگاهي بيآلايش به همه كس مينگرد و همه چيز را پاك مي بيند و چشم بدبين و كژانديش خود را به روي بديها بسته است و خواهان نيكي براي همگان ميباشد: «آب را گل نكنيم/ شايد اين آب روان ميرود پاي سپيداري تا فرو شويد اندوه دلي/ دست درويشي شايد، نان خشكيده فرو برده در آب/ زن زيبايي آمده لب رود/ آب را گل نكنيم، روي زيبا دو برابر شده است.
» (صداي پاي آب: 298) - انساني سرزنده انسان شعر سهراب به دنبال ارتباط برقرار كردن با دنياي اطرافش ميباشد؛ مثلاً هر روز متولد ميشود، چيزي تازه براي بيان دارد و هيجانها را به اوج ميرساند، به كمك باران تا بلندترين نقطة محبت بالا ميرود و از آن بالا با همه مهربان است و روي خوش به ديگران نشان ميدهد.
» (آوار آفتاب: 32 -31) در ابيات زير، انسان شعر سهراب- كه خود را تنها، گم شده، در قفس مانده و مهآلود ميداند- در اتاقكي كه چندين در دارد زنداني است و تنها راه رهايياش كليدي كه همة قفلها با همين يك كليد باز ميشود ولي در فضاي تاريك اتاقك، كليد را گم ميكند.