چکیده:
سیاست خارجی اسرائیل از ابتدای حیات آن از 1948 تا کنون تغییرات الگویی محسوسی را پشت سر گذاشته است. بهرغم حمایتهای مستقیم آمریکا و بریتانیا و سایر دولتهای غربی از ابتدا تا کنون، سیاست خارجی اسرائیل در دورههای زمانی مختلف بر اساس الگوهای رفتاری متعددی عمل کرده است. در ابتدا مشکلات امنیتی و مسئلۀ تهدیدهای وجودی برای این دولت باعث رفتن به سمت جنگ و منازعه با کشورهای عرب منطقۀ خاورمیانه شده بود؛ اما به مرور زمان و متأثر از شرایط محیطی و داخلی، بهویژه ظهور خردهفرهنگها و نخبگان جدید، الگوهای رفتاری آن در سیاست خارجی نیز تغییر کرد و دیگر همهچیز حول محور منازعه، بازدارندگی و امنیت تعریف نمیشود. توسعۀ اقتصادی، بهویژه اقتصاد مبتنی بر فناوریهای پیشرفته، اسرائیل را به گسترش روابط گسترده با سایر دولتها و رفتن به سمت تنشزدایی وادار کرده است. هرچند میتوان گفت ساختار نظام بینالملل و قدرتهای بزرگ نیز بر سیاست خارجی اسرائیل تأثیرگذار بودهاند، اما آنچه در سیاست خارجی آن محوریت و ارجحیت دارد مسئلۀ مذهب و قومیت یهود (ماهیت دولت اسرائیل) در سراسر جهان است که این مسئله یکی از ویژگیهای منحصر به فرد اسرائیل در بین بازیگران نظام بینالملل به حساب میآید؛ بنابراین، در این مقاله به دنبال پاسخگویی به این سؤال هستیم که تغییرات و تحولاتی که در سیاست خارجی اسرائیل در دورههای مختلف صورت گرفته بر اساس کدام الگوهای رفتاری طراحی و اجرا شده است؟ در پاسخ به این پرسش میتوان از چهار الگوی مهم نام برد که سیاست خارجی اسرائیل بر اساس آنها نسبت به سایر کشورها، چه در منطقۀ خاورمیانه و چه در سایر نقاط جهان، طراحی میشود: 1. امنیتمحوری (تهاجمی و تدافعی)؛ 2. عملگرایی بدون چشمانداز؛ 3. قومگرایی و توجه ویژه به یهودیان خارج از اسرائیل (دیاسپورا)؛ 4. اقتصاد بازار و فناوریمحور. در دوران حاضر، روابط خارجی اسرائیل در یک روند متحول بر اساس الگوهای فوق نسبت به سایر بازیگران منطقهای و بینالمللی تدوین و اجرا میشود. در این پژوهش با استفاده از منابع اسنادی و کتابخانهای و روش توصیفی-تبیینی تلاش شده عوامل مؤثر بر سیاست خارجی اسرائیل و البته الگوهای متحول رفتاری آن از زمان تأسیس تا کنون بررسی شود.
Israel's foreign policy has gone through significant pattern changes since its inception in 1948. Despite the direct support of the United States and Britain and other Western governments from the beginning until now, Israel's foreign policy has operated based on several behavioral patterns in different periods of time. In the beginning, the security problems and the issue of existential threats for this government caused it to go to war and conflict with the Arab countries of the Middle East region, but over time and affected by the environmental and internal conditions, especially the emergence of new subcultures and elites, its behavioral patterns in foreign policy also changed, and everything is no longer defined around conflict, deterrence and security. Economic development, especially the economy based on advanced technologies, has forced Israel to expand extensive relations with other governments and move toward de-escalation. Although it can be said that the structure of the international system and the great powers have also influenced Israel's foreign policy, what is central and preferable in its foreign policy is the issue of Jewish religion and ethnicity (the nature of the Israeli state) throughout the world, which is one of the Israel's unique features that considered among the actors of the international system. Therefore, in this article, we seek to answer the question: "The changes and developments that have taken place in Israel's foreign policy in different periods have been designed and implemented based on which behavioral patterns?" In response to this question, four important models can be mentioned based on which Israel's foreign policy is designed in relation to other countries, both in the Middle East region and in other parts of the world. These four patterns are: 1. Security-oriented (offensive and defensive), 2. Pragmatism without perspective, 3. Ethnocentrism and special attention to Jews outside Israel (diaspora), 4. Market and technology-oriented economy. In the current era, Israel's foreign relations are developed and implemented in a changing process based on the above models compared to other regional and international actors. This research, using documentary and library sources and descriptive-explanatory method, has been trying to investigate the factors affecting Israel's foreign policy and of course its changing behavioral patterns since its establishment until now.
خلاصه ماشینی:
در ابتدا مشکلات امنيتي و مسئلۀ تهديدهاي وجودي براي اين دولت باعث رفتن به سمت جنگ و منازعه با کشورهاي عرب منطقۀ خاورميانه شده بود؛ اما به مرور زمان و متأثر از شرايط محيطي و داخلي ، به ويژه ظهور خرده فرهنگ ها و نخبگان جديد، الگوهاي رفتاري آن در سياست خارجي نيز تغيير کرد و ديگر همه چيز حول محور منازعه ، بازدارندگي و امنيت تعريف نمي شود.
هرچند مي توان گفت ساختار نظام بين الملل و قدرت هاي بزرگ نيز بر سياست خارجي اسرائيل تأثيرگذار بوده اند، اما آنچه در سياست خارجي آن محوريت و ارجحيت دارد مسئلۀ مذهب و قوميت يهود (ماهيت دولت اسرائيل ) در سراسر جهان است که اين مسئله يکي از ويژگي هاي منحصر به فرد اسرائيل در بين بازيگران نظام بين الملل به حساب مي آيد؛ بنابراين ، در اين مقاله به دنبال پاسخ گويي به اين سؤال هستيم که تغييرات و تحولاتي که در سياست خارجي اسرائيل در دوره هاي مختلف صورت گرفته بر اساس کدام الگوهاي رفتاري طراحي و اجرا شده است ؟ در پاسخ به اين پرسش مي توان از چهار الگوي مهم نام برد که سياست خارجي اسرائيل بر اساس آن ها نسبت به ساير کشورها، چه در منطقۀ خاورميانه و چه در ساير نقاط جهان ، طراحي مي شود: ١.
در اوايل شکل گيري اسرائيل و در دهه هاي ١٩٦٠ و ١٩٧٠ اين دولت ضمن درگيري با جهان عرب ، يک سياست خارجي تهاجمي را تجربه کرده است ؛ اما اين روند در دوره هاي بعد به مرور دچار تغيير و تحول شد و تا جايي پيش رفت که اسرائيل در کمپ ديويد با کشورهاي عربي (به رهبري مصر) قرارداد صلح امضا کرد.