چکیده:
بینامتنیت از مهمترین نظریههای ادبی است که در نیمۀ دوم قرن بیستم، به وسیلۀ ژولیا کریستوا نضج یافت و بهسرعت در بیشتر رشتههای علوم انسانی و هنر به کارگرفته شد. بینامتنیت موجب میشود هنرمندان دورههای مختلف، از جریان جاری و دیرین سنت بهرهمند گردند، اما گاهی عوامل سیاسی و اجتماعی، ممکن است در جریان سنت و در نتیجه روابط بینامتنی، گسست ایجاد نمایند. یکی از مهمترین این عوامل، «انقلاب» است. انقلابها در بیشتر شئون سیاسی و اجتماعی و در نتیجه هنری و ادبی جامعه، تغییرات اساسی ایجاد میکنند. یکی از مهمترین نظریهها درباره رابطه ادبیات و انقلاب، نظریه یورگن روله است. مقالۀ حاضر میکوشد بر مبنای تقسیمبندی روله، به دورهبندی ادبیات انقلاب اسلامی و بررسی امکان یا عدم امکان گسست بینامتنیت در انقلاب بپردازد. بدین منظور، ابتدا به تعریف بینامتنیت پرداخته شده و در ادامه برای طبقهبندی ادبیات انقلاب اسلامی، از دورهبندی سهگانه یورگن روله (= دورۀ احساسات، دورۀ تردید و دورۀ گسست)، بهره برده شده است. در پایان، گسست یا عدم گسست بینامتنیت در انقلاب بررسی گردیده است. این پژوهش که با روش توصیفی-تحلیلی نوشته شده است، با کمک نظریههای گوناگون زبانشانسی، نظریۀ «واقعیتمندی» هارولد بلوم و دیگر نظریههای مرتبط، نتیجه میگیرد که میتوان از تقسیمبندی روله به عنوان ملاکی برای دورهبندی آثار ادبیات انقلاب اسلامی بهره برد؛ علاوه بر این اگرچه انقلابها، موجب گسست بینامتنی میشوند، اما این گسست شامل همۀ اجزای سنت نمیشود، زیرا جریان آهسته و پیوستۀ سنت، ریشهدارتر از آن است که حوادث سیاسی و اجتماعی دوره یا نظامی خاص، موجب نابودی کامل آن گردد.
Intertexality, as one of the prominent literary theories, was developed by Julia kristova in the second half of the twentieth century and it was used broadly in the humanity and art. Intertextuality or the relationship among the texts causes the artists in different periods get benefited from current stream and the historical traditions, but sometimes social and political factors make some rupture in the tradition and consequently in the Intertextuality relationships. One of the most significant factors in this way is revolution. Revolutions make fundamental changes in the most of social, political, artistic, and literary aspects of societies. One of the most important theories about the relationship between literature and revolution is Jürgen Ruhle's theory. The present article tries to periodizate the literature of the Islamic Revolution [of iran] based on the of the Classification of Ruhle and study the rupture or unrupture of Intertextuality in the Revolution. For this purpose, first, the definition of intertextuality has been dealt with and then for the classification of the literature of the Islamic Revolution, the triple periodization of Jürgen Ruhle (= period of emotions, period of doubt and period of rupture) has been used. Finally, the rupture or non-rupture of intertextuality in the revolution is examined. This research, which is written by descriptive-analytical method, With the help of various theories of linguistics, Harold Bloom's theory of "reality" and other related theories conclude that The division of the ruhle can be used as a criterion for the periodization of the works of literature
خلاصه ماشینی:
دوره بندي ادبيات انقلاب براساس تقسيم بندي سه گانۀ يورگن روله با نگاهي به مسئلۀ گسست يا عدم گسست بينامتنيت حسين حسن رضايي *١، مرتضي قاسمي ٢ (دريافت : ١٤٠١/٠٤/٩ پذيرش : ١٤٠١/٠٦/١٠) چکيده از مسائل مهمي که موجب تغييرات گسترده ، در شئون مختلف سياسي ـ اجتماعي جامعه ميشود، «انقلاب » است .
اين پژوهش که با روش توصيفي ـ تحليلي نوشته شده است ، براي تأييد بيشتر نظريۀ روله ، از نظريه هاي گوناگون زبان شناسي، نظريۀ «واقعيت مندي» هارولد بلوم و ديگر نظريه هاي مرتبط کمک گرفته است و نتيجه ميگيرد که ميتوان از تقسيم بندي روله به عنوان ملاکي براي دوره بندي آثار ادبيات انقلاب اسلامي بهره برد؛ علاوه براين اگرچه انقلاب ها، موجب گسست بينامتني ميشوند، اما اين گسست شامل همۀ اجزاي سنت نميشود، زيرا جريان آهسته و پيوستۀ سنت ، ريشه دارتر از آن است که حوادث سياسي و اجتماعي دوره يا نظامي خاص ، بتواند موجب نابودي کامل آن شود.
گرچه سؤال اساسي تحقيق حاضر اين است که چگونه ميتوان از نظريۀ روله ، در دوره بندي ادبيات انقلاب اسلامي بهره گرفت ؟ اما سعي شده به سؤال هاي ديگري نيز پاسخ داده شود: آيا همۀ هنرمندان از انقلاب تأثير ميپذيرند؟ آيا گسست بينامتني ناشي از انقلاب ، موقتي است يا هميشگي؟ آيا اين گسست در زمينۀ خاصي رخ ميدهد يا در همۀ زمينه ها؟ چه ارتباطي بين سنت و بينامتنيت وجود دارد؟ و ...