چکیده:
بسیاری از فیلسوفان، دانشمندان علم الاجتماع و جامعه شناسان از قدیمالایام تاکنون، تجملگرایی، اسراف و هدردادن منابع جوامع به مصارف بیهوده را از عوامل مهم انحطاط و انقراض نظامهای سیاسی و تمدنها دانستهاند. از دیدگاه این اندیشمندان تجملگرایی و عوارض ناشی از آن علاوه بر منابع و سرمایههای جوامع موجب زوال اخلاق و مفاسد فردی و اجتماعی ناشی از آن میشود و ظهور این پدیده در میان مردمان، دولتمردان، حاکمان و کارگزاران سیاسی از عوامل فروپاشی جوامع و نظامهای سیاسی است. در این میان آموزههای اسلامی ناشی از معارف قرآنی و سنت و سیره نبوی و علوی منبعی غنی است که الهام بخش متفکران مسلمان شده است. عدهای از فیلسوفان و جامعهشناسان مسلمان بهویژه ابن خلدون، ابو نصر فارابی و خواجه نصیرالدین طوسی به خوبی از منظر فلسفه تاریخ و آموزههای قرآنی به این موضوع پرداختهاند. در میان متفکران و علمای اخیر، امام خمینی (ره) با دغدغه تام و تمام به نقش مخرب تجملگرایی رفاه طلبی و به اصطلاح آن حضرت ظهور بروز خوی کاخنشینی در ایجاد فساد، تباهی و بیثباتی و بهتبع آن انقراض و اضمحلال یک نظام سیاسی پرداخته است. هدف از این مقاله بررسی آرای دانشمندان متقدم از جمله ابن خلدون، ابو نصر فارابی و خواجه نصیرالدین طوسی با آرا و دیدگاههای متاخر امام روح الله موسوی خمینی در این زمینه است.
Many thinkers have considered luxury and wasting society's resources as factors of degeneration. From the point of view of these thinkers, luxury causes moral deterioration and personal and social corruption. The emergence of this phenomenon among politicians is one of the most important factors in the collapse of political systems. Some Muslim philosophers and sociologists, such as Ibn Khaldun, Farabi, Khajeh Nasir al-Din Toosi, have paid attention to this issue with the inspiration of Islamic teachings. Among these thinkers, Ruhollah Khomeini criticized the approach of luxury and aristocracy. He believes that such behaviors cause instability in societies and the collapse of the political system. The purpose of this scientific article is to examine the opinions of these thinkers.
خلاصه ماشینی:
زيرا اعمال و رفتار حاکمان و دولتمـردان توسـط عامـه مردم تقليد مي شود و به توده ها و اقشار جامعه سرايت پيـدا مـي کنـد و از سـوي ديگـر گرفتـار شـدن دولتمردان به اين آفت بزرگ آن ها را از وظيفه اصلي خود که پرداختن به امور اجتمـاعي و امـور مـردم است باز مي دارد و در نتيجه زندگي مرفه آن ها موجب به يغما رفتن سهم ديگران و اسـتثمار اجتمـاعي 186 از يک سو و از سوي ديگر دست يازيدن صاحبان قـدرت بـه انـواع و اقسـام روش هـا و شـيوه هـاي غيرمشروع در جهت ثروت اندوزي خواهد شد و اين امر مشروعيت و مقبوليت يک نظـام سياسـي کـه به چنين آفتي آلوده باشد را از ميان برده ، موجبات تدريجي انحطاط ، زوال و اضـمحلال حکومـت را از طريق تضاد طبقاتي و اجتماعي و نارضايتي توده هاي محروم و به استضعاف کشـيده را فـراهم خواهـد ساخت .
١. ديدگاه هاي ابن خلدون ، خواجه نصير طوسي و ابو نصر فارابي متفکران نکته سنج و تيزبين که مطالعات گسترده اي در تاريخ تمدن ها و حکومـت هـا داشـته انـد سلامت هر نظام فرهنگي و حکومتي و هر تمدني را در اجتناب از گرايش صـرف بـه سـوي نيازهـاي ظاهري دنيوي و مادي و تجمل پرستي و رفاه طلبي دانسته و از سوي ديگر براي نجـات حکومـت هـا و تمدن ها از مرگ محتوم ، نسخه اي مي پيچنـد کـه اکسـير آن در روي آوردن بـه اخلاقيـات ، معنويـات و ساده زيستي است ، بسياري از فيلسوفان تاريخ و جامعه شناسان در جهان اسلام و جوامع غربـي معتقدنـد از مهمترين علل و عوامل انحطاط و زوال تمدن ها و حکومت ها گرايش مردمان آن تمدن يـا حکومـت به تجمل پرستي ، رفاه طلبي و تن آسائي است .