چکیده:
گفتار یکی از افعال است و مردم اصولی را در این فعل خود رعایت میکنند. یکی از این اصول پرهیز از زیاده گویی است. اگر گویندهای همواره بیش ازآنچه نیاز مخاطب است سخن بگوید، مخاطب را خسته و گیج میکند؛ چنین گفتاری فاقد عقلانیت گفتاری است. درواقع کلام نباید مخاطب را از هدف اصلی گفتار دور کند. برخی از مستشرقان شبهات قرآنی را به گونهای مطرح میکنند که نشان دهند قرآن به اصل پرهیز از زیاده گویی پایبند نبوده است. آنان برای این مدعا شواهدی را ذکر میکنند. با توجه به اینکه مسلمانان قرآن را کلام الهی میدانند؛ انتظار دارند گفتار قرآن عاری از زواید باشد، در این پژوهش که با مطالعه کتابخانهای و تحلیل در آثار قرآن پژوهان مسلمان و مستشرقان نگارش یافته؛ نگارندگان به این نتیجه رسیدهاند که ادعای وجود زواید در قرآن صحیح نیست؛ زیرا قرآن از منشا علم و حکمت صادر شده و علت طرح این شبهات عدم شناخت و درک صحیح مستشرقان از قرآن و یا عناد و دشمنی آنها با اسلام بوده است.
خلاصه ماشینی:
مقدمه انسانها معمولاً ميکوشند کارها و اعمالشان را بر پايۀ اصول و ضوابطي بنا کنند که معقول باشند؛ يکي از افعالي که مردم بهطور روزمره با آن سر و کار دارند فعل گفتار است و همواره ميکوشند در گفتار خود بهگونهاي عمل نکنند که از دايرۀ عقلانيت خارج شوند؛ لذا اصولي را که فکر ميکنند همگاني است، بهعنوان پيشفرض براي کنش گفتاري خود در نظر ميگيرند.
برخي از مستشرقان شبهات را بهگونهاي بيان ميکنند که نشان دهند قرآن به اصل پرهيز از زيادهگويي عمل نکرده است؛ بههمين خاطر بسياري از آيات قرآن را بهدليل رعايت نکردن اين اصل، فاقد عقلانيت گفتاري ميدانند.
ما در اين پژوهش بهدنبال تبيين اصل پرهيز از زيادهگويي در قرآن هستيم، تا بهواسطۀ بررسي اصل مذکور، شبهات مستشرقان را که جنبهاي نو پيدا کرده است، پاسخ گفته و نشان دهيم گفتار قرآن در اوج عقلانيت گفتاري و بدون زوائد و اضافهگويي بيان شده است.
3. شبهات قرآني ناظر به تخلف از اصل مهمترين شبهات مطرحشده از سوي مستشرقان که در آنها تخلف از اصل «پرهيز از زيادهگويي» به قرآن نسبت داده شده را ميتوان ذيل چند عنوان زير خلاصه کرد: شبهه اول: اختصاص بخشي از قرآن به پيامبر و زنانش از نظر مستشرقان جملات بسياري در قرآن وجود دارد که زائد هستند؛ مانند آيات مربوط به خود حضرت محمد(، که جز براي شخص پيامبر، براي ديگران اهميتي ندارند و اگر قرآن آنگونه که مسلمانان گمان ميکنند، کلام خداوند ميبود؛ صحيح نبود که خداوند آياتي را نازل کند که براي هيچيک از مخلوقاتش بجز پيامبر و زنانش اهميت نداشته باشد (سيل، 1913، ص 431).