چکیده:
دوران گذار در نظم بینالمللی دورانی یکسره در چالش یا صرف فرصت برای کشورهایی با سطوح متفاوت قدرت نیست. این دوران بسته به هوشمندی رهبران و تصمیمگیران کشورها در تدوین هوشمندانه استراتژی کلان یا غفلت از این امر میتواند سرشار از فرصت برای ارتقای جایگاه یا افول آن کشور در مناسبات بینالمللی باشد. این مقاله بهدنبال بازشناسی نقشهای مختلف کنشگران دولتی در نظم بینالمللی درحال تغییر است. نویسندگان ضمن مفهومپردازی و تدقیق مفهومی نظم بینالمللی، برآنند که کنشگران دولتی به سه دسته سازنده نظم، مخالف نظم و پذیرنده نظم تقسیم میشوند. در این میان نقطه ادعایی مقاله این است که یک دولت در هر سطحی از قدرت باشد میتواند با در پیشگرفتن الزاماتی استراتژیک در یک یا چند بُعد از نظم درحال تغییر، نقش سازنده ایفا کند. بدیهی است در جهان دائم متحول و پویای مناسبات چندسطحی دولتها، پذیرفتن هر نقش، الزامات داخلی و ساختاری را بر یک کشور ضروری میسازد. در این میان، جمهوری اسلامی ایران با پذیرش هریک از موقعیتهای فوق در نظم درحال تغییر بینالمللی، باید بایستهها و الزاماتی را در حوزه تدوین و اجرای استراتژی درپیش بگیرد. در این مقاله با اتکا به صورتبندی وضعیت نظم درحال گذار بینالمللی از نگاه آیتالله خامنهای بهعنوان تصمیمگیر کلیدی ایران امروز، بعد از طراحی چهارچوب مفهومی دوران گذار، به این پرسش اساسی پاسخ داده است که الگوی کلیدی بایستههای کلان ایران در انتخاب نقش سازنده نظم بینالمللی و استراتژی متناسب با این نقش، در سه دسته «مؤلفه بنیادین نقشآفرینی»، «پیششرط اثرگذاری» و «الزامات شناختی» چگونه تببینشدنی است؟ برای پاسخ به این پرسش، پژوهش حاضر نوعی پژوهش نظری ـ کاربردی بهحساب میآید که با بهرهگیری از توصیف، تبیین و تحلیل منطقی منابع کتابخانهای، واکاوی نظری و تجربی مسئله و مصداق پژوهش را دنبال کرده است. منابع کتابخانهای با رویکردی انتقادی فیشبرداری شده و در خدمت طرح مفهومی تازه برای بایستههای جمهوری اسلامی ایران است.
The international order in transition is not merely one of challenges or opportunities for countries at different levels of power. Depending on the leadership intelligence of a country and its decision-makers in the smart formulation of macro strategies, or its neglect, this can be a period of opportunities for that country to rise or fall on the global stage. The present paper aims to recognize the different roles of state players in the changing international order. By conceptualizing and the conceptual clarification of the international order, the authors will endeavor to classify state players into the three categories of shapers, opposers, and compliers of the order. The paper claims that a government at any level of power can adopt the required strategies in one or more dimensions of the transitioning order to play a constructive role. Evidently, in an ever-changing world of dynamic, multilevel governance, accepting any role imposes internal and structural requirements on any one country. Meanwhile, by accepting any of the abovementioned situations in the changing international order, the IR of Iran must undertake to formulate and implement its strategies. By relying on the formulation of the international order in transition from the viewpoint of Ayatollah Khamenei as the central decision-maker in Iran today, and the development of a conceptual framework for the transition period, the present paper has answered the basic question of how the key model of Iran’s macro requirements in choosing a constructive role in the international order and bespoke strategy with its role in the three categories of “basic component of role-playing”, “prerequisites for effectiveness”, and “cognitive requirements” can be explained.This is a theoretical and applied research. It has benefited from the description, elucidation, and logical analysis of library resources and theoretical and empirical analysis to follow the research topic. Notes were taken on library resources with a critical approach to serve the design of a new concept for the requirements of the IR of Iran.
خلاصه ماشینی:
افزون بر، وجود این دغدغه در بالاترین سـطح تصـمیم گیری در جمهـوری اسـلامی ایـران ، در طول سال های اخیـر، روشـنفکران ، دانشـگاهیان ، و کـارگزاران عملـی سیاسـت خـارجی، سـعی در پاسخ گویی به پرسش هایی ازاین دست داشته اند که «دوران گذار، چه تکلیـف خاصـی را بـرای حـوزٔە تصمیم گیری کلان کشور، ایجاد میکند؟» «با توجه به سطح عمیق تأثیرگذاری تصـمیم های حیـاتی این دوران بر زیست تک تک ایرانیان جهان ، تصمیم گیر کلان در شرایط حاکم بر ایـن دوران بایـد چـه ملاحظات ملی و بین المللیای را درنظر بگیرد؟» «چه راهبرد خاصی باید در ایـن دوران اتخـاذ شـود تا افزون بر تأمین امنیت ملی ایـران ، سـبب ارتقـای جایگـاه و افـزایش اعتبـار کشـور در سـطح نظـام بین الملل شود؟» «چه شکلی از کنشگری در این دوران میتواند موقعیت مطلوب بین المللی را بـرای ایـران بـه همراه داشـته باشـد؟» بـه بیان روشـن تر، «تصـمیم گیران کلیـدی امـروز ایـران بـا توجـه بـه علی اسمعیلی اردکانی و همکار/ ایران و نظم بین المللی جدید در پرتو وضعیت سه گانۀ سازنده ، مخالف ، و پذیرنده ١٦ سرعت گرفتن روندهای فرسایش مؤلفه های قدرت ملی و بین المللی، چـه تصـمیم های حیـاتیای را باید اتخاذ کنند؟» «نقش نخبگان فکری و عملی در تشویق تصمیم گیران کلیدی بـه گـرفتن این گونـه تصمیم های حیاتی برای کم کردن هزینۀ حکمرانی چیست ؟» اما فارغ از شکل و الزامات مادی و ایده محور برای گذار، به نظر مـیرسـد کـه امـروزه در سطح جهانی و در میان همۀ نخبگان و فعالان فکری و علمی سیاسـت بـین المللـی، اجمـاعی بیناذهنی بر سر این گزاره که «جهان به لحظۀ نظم آفرینـی جدیـدی رسـیده اسـت » (کوپچـان و وینجاموری، ۱۴۰۲، ۱۱) وجود دارد؛ اما آنچه به لحاظ راهبردی بـرای کنشـگران اهمیـت دارد، ایفای نقش معنادار در این فرایند است .