چکیده:
هدف اصلی این پژوهش بررسی "اختلافات ذهنی به عنوان عاملی موثر بر مشکلات خانوادگی و طلاق" است. به عنوان اهداف فرعی، بررسی انضمامی این مساله در قالب مطالعاتی بود که به صورت مجزا، هر کدام جنبهای از اختلافات ذهنی را به صورت تجربی و هدف محور در خانوادههای ایرانی مورد بررسی قرار دادند. برای این منظور، به کمک نظریهی همسانهمسری ـ با اعمال دو تغییر عمده ـ به عنوان مبنای نظری، و با استفاده از تلفیقی از روشهای کیفی (با ابزار مصاحبه) و کمی (با ابزار پرسشنامه) به تبیین بخشی از وضعیت پیچیدهی مذکور پرداخته شد. تقریبا همهی این مطالعات نشان دادند که درصد زیادی از اختلافات مستمر و نیز طلاقهای صورت گرفته در اثر این اختلافات در خانوادههای مختلف و مرتبط با قشرها و صنفهای متفاوت، مبتنی بر اختلافات ذهنی و برداشتهای متفاوت طرفین از امور مشترک فی مابین بوده است. در نهایت، تئوری همسانهمسری نشان داد که همسانی زوجین بخصوص در فکر و اندیشه، علاوه بر اهمیت فراوان در ابتدای ازدواج، در تداوم ازدواج نیز اثر ویژهای دارد و زمانی که به هر علتی این همسانی تبدیل به ناهمسانی غیرقابل تحمل گردد، زندگی مشترک دچار اختلال شده و در نهایت به پدیده طلاق ختم میشود.
The focus of this study is primarily on “the discrepancy in mentality as an important factor affecting family problems and divorce”. For this purpose, some minor studies were conducted each of which experimentally examined different aspects of mental discrepancy in Iranian families. Almost all of these studies showed that permanent disputes and divorces resulted from the differences in their world-views, thinkings, and impressions in their mutual affairs. At last, the theory of Homogamy with two major revisions were used to explain the reasons and causes of family problems and divorce which were confirmed in minor studies and cases.