چکیده:
اجرای برنامههای مرتبط با سیاستگذاری اجتماعی در نظام آموزش عالی ایران، مبناهای امکانی سیاست هویتی یعنی امکان خودِ سوژه و زمینه ابراز هویتی سوژه و متعاقب آن، بازتولید دیگری را ذیل سیاست اجتماعیِ انسجام دچار مشکل کرده و بهاینترتیب، سیاستگذاری اجتماعی و مزیتهای مترتب بر آن ازجمله تقویت همبستگی ملی را با مسئله مواجه کرده است. مهمترین وجه این برنامهها، طرح بومیگزینی است که اجرای آن این پرسش را مطرح کرده که چه نسبتی میان اجرای این سیاست، انسجام اجتماعی و همبستگی ملی وجود دارد؟ این مقاله این فرض را مطرح میکند که سیاست بومیگزینی با تولید کلیتهای اجتماعی و از طریق ایجاد انسجام میان امر صنفی، فرهنگی و اجتماعی، سوژه را دچار زمینهزدودگی کرده و امکان تولید خود و بازتولید دیگری را با چالش مواجه کرده است. این پژوهش با تکیه بر اهمیت سیاست هویت و نقش سوژگی کنشگران در بازصورتبندی هویت اجتماعی و نقش سوژهها در ارتقای هویت و همبستگی ملی، با بررسی گفتارهای متنوع سیاستگذاران آموزش عالی ایران طی دو دهه اخیر و با تکیه بر منطق ارزیابی سیاستی، مفصلبندی این فرضیه را در روشی کیفی و با استفاده از انگارههای پدیدارشناسانه صورتبندی کرده است.
The implementation of programs related to social policy in Iran's higher education system has caused problems on contingent foundations of identity politics, i.e. the possibility of the subject inside yourself and the reproduction of others under the social policy of cohesion, and in this way, social policy and its consequent advantages, including strengthening national solidarity have faced a problem. The most significant aspect of these programs is Indigenous Selection on Education (ISE), and its implementation has turned the relationship between the mentioned plan (ISE), social cohesion and national solidarity into a question. This research proposes the assumption that (ISE) by producing social totalities and through the creation of correlation between trade unions, cultural and social issues; it caused the subject to decontextualize and has faced difficulty in the possibility of self-production and reproduction of others. This research, relying on the importance of identity politics and the role of actors' subjectivity in the reconformation of social identity and the role of subjects in promoting national identity and solidarity, and by examining the diverse speeches of Iranian higher education policymakers during the last two decades, this hypothesis has been conformed in a qualitative method using phenomenological concepts
خلاصه ماشینی:
اين مسئله به نوبه خود به ايجاد مسئله براي بازتوليد «ديگـري» مـيانجامـد و سـوژه / ديگري به عنوان مبناي امکاني امر فرهنگي/ سياسي تعليق ميشـود؛ بـه عبارت ديگـر، در اين زمينه امکان تأسيس و تقـويم سياسـت هويـت در دوگانـه مـن / ديگـري بـه علـت بيزمينه گي سوژه ممتنع ميشود و ازاين رو، موضوع همبستگي ملي بـه تبع کـنش سـوژه وارد بحران ميشود؛ زيرا هويت و سوژگي ذيل کليـت امـر اجتمـاعي محصـورکننده و متحدکننده قرار ميگيرد و اين خود ظاهرا به علت تلقي و تصور وجه ايجـابي و مثبـت از سياست واحد و يکپارچه کننده اي است که در ايماژ سياست گذاران آمـوزش عـالي از موقعيت سوژه وجـود دارد.
خندق و کوثري در مقاله اي با عنوان «تأثير بـوميگزيني در نظـام آمـوزش عـالي بـر انسجام اجتماعي در ايـران »، بـه مفهوم شناسـي مسـئله مـوردنظر از حيـث اجـراي ايـن سياست و تبعات آن براي انسجام اجتماعي ورود کرده انـد ولـي درنهايـت ، بـدون درک تکوين سوژه در چنين محيطي، بـه کليـاتي پرداخته انـد کـه خـود محوريـت و مـدعاي 9 انسجام اجتماعي دارند؛ يعني همبستگي ملي را در تقويت انسجام اجتماعي ديـده و بـه همين علت ، سياست بوميگزيني را «مانعي در برابر تعاملات فرهنگي ايرانيان ، تضـعيف بنيادهاي فرهنگ ملي، عدم ارتباط نخبگان علمي و فرهنگي با پايتخت و عدم گفت وگو به زبان مشترک» دانسته انـد (خنـدق و کـوثري، ١٣٩٧: ٦٧)؛ درحاليکـه موضـوع انسـجام اجتماعي با کليات همگن کننده مورداشاره نويسندگان الزاما بـا همبسـتگي ملـي ارتبـاط مستقيمي ندارد، بلکه اين کنش سوژه و ايجاد زمينه براي کنشـگري سـوژه در بازتوليـد ديگري است که با منطق همبستگي ملي سازگار است .