چکیده:
در این پژوهش زبان حماسی و گونههای بلاغی داستان رستم و شغاد مورد بررسی قرار گرفته است. از منظر کاربرد عناصر بلاغی، استعاره آن هم از نوع مصرحه فراوان استفاده شده است. در بخش آوایی، اقسام سجع در داستان دیده میشود. قالب شاهنامه، مثنوی است و به اقتضای شعر بودن این اثر، شاعر در انتهای تکتک مصراعها سجع به کار برده است که معمولا یا متوازی هستند و یا مطرف. در بخش واژگانی، شاعر از واژگانی استفاده کرده است که کاملا صریح و روشن هستند و مخاطب از طریق آن واژگان میتواند به راحتی فضای داستان را تصویرسازی کند. فردوسی شخصیتهای داستان را بسیار استادانه به تصویر کشیده و از واژگانی استفاده کرده است که دربردارندۀ آن بار معنایی هستند که متناسب با کنشها و رفتارهای شخصیتهاست. از لحاظ معانی نیز این داستان از هرگونه کاربرد تعقیدهای لفظی و معنوی بری است.
خلاصه ماشینی:
قالب شاهنامه، مثنوی است و به اقتضای شعر بودن این اثر، شاعر در انتهای تکتک مصراعها سجع به کار برده است که معمولاً یا متوازی هستند و یا مطرف.
2ـ تضاد همه رزم و بزم است و رای و سخن, , گذشته بسی روزگار کهن (همان: 23) دو کلمۀ رزم و بزم متضاد هستند که شاعر آنها را در کنار یکدیگر استفاده کرده است، اما به نظر میرسد استفاده از این دو امر کلی متضاد، نوعی کلیت را میرساند و شاعر یکچیز کلی را در نظر داشته است.
واژۀ پیر، واژهای است که همیشه با درد و اندوه و بیماری همراه است، اما فردوسی برای پیر توصیفات بسیار جالبی به کار میبرد که قطعاً در آن روزگار هم کمتر پیری دارای چنین ویژگیهایی بوده است.
لغت «پیر» معمولاً مفهوم فرتوت بودن و ناتوانی را به ذهن مخاطب القا میکند، اما فردوسی هنرمندانه برای این پیر اقسام صفاتی را به کار میبرد که معنای پویندگی و توانایی در آن نهفته است.
یکی سور کن مهتران را بخوان, , می و رود و رامشگران را بخوان (همان: 205: 71) فردوسی سه فعل امر را در این بیت به کار برده است و بهنوعی تأکید امری بودن افعال با این کاربرد مکرر کاملاً مشهود میشود.
این امر باعث موسیقایی شدن کلام میشود ضمن اینکه هنر فردوسی را در کاربرد و گزینش واژگان نشان میدهد.