چکیده:
ه در مکتب اسلام عقل جایگاه ویژهای داردء به گونهای که در کنار وحی به عنوان یکی از دلایل و حجتها شمرده شده است. عقل. حجت درونی انسانها است که آنها را در مسیر کمال رهبری میکند و شریعت (دین)» حجت بیرونی است. برای نجات انسانها از گرداب آلودگیها و سوق دادن آنها به سوی کمال و سعادت انسانی. بر این اساس ممکن نیست حجت ظاهر و باطن با یکدیگر تعارض داشته باشند. عقل شریفترین نیرو در وجود انسان است. خداوند متعال در قرآن کریم بیش از سیصد بار انسانها را به استفاده و بهره جستن از این نیروی خدادادی دعوت کرده است. اما حتی در یک آیه نیز بندگان خود را امر به نفهمیدن و یا راهی را کورکورانه پیمودن. نکرده است. البته با توجه به محدودیت دامنه دانش انسانیء در بسیاری از موارد باید به احکام وحیانی و شرعی رجوع کرد. شاید به همین جهت (کثرت به لحاظ اکثریت افراد انسان)» قرآن کریم در برخی از موارد رجوع به شرع را بر عقل مقدم داشته است: 1 «و میگویند: اگر ما گوش شنوا داشتیم» یا تعقل میکردیم» جزو دوزخیان نبودیم. با نگاه به سخن امام علی (ع) در نهج البلاغه- درباره رسالت پیامبران- چنین استفاده میشود که عقل و شرع نه تنها تعارض با هم ندارندء بلکه همسو و مژژید یکدیگرند: «.. و یثیروا هم دفائن المقول..» و (پیامبران آمدند) تا خردهای به گور خفته را رستاخیزی دو باره بخشند. امام علی (ع) در این بیانء در فلسفه بعثت پیامبران میفرماید خداوند پیامبران را به سوی مردم فرستاد تا خردهای به گور خفته آنان را بیدار کنند. بنابراین» احکام پیامبران و شارع بر خلاف عقل نیستء آنچه را که آنان میگویند همان مرتکزات عقل است که در اثر القائات شیاطین, انسانها از آنها غفلت کردهاند. پیامبران آمدهاند تا مرتکزات و گنجینههای عقول مردم را به آنان یادآوری کنند. این مطالعه در تلاش است با بررسی اهمیت موضوع عقل و دین» ارتباط این دو را از دیدگاه فارابی و اسلام مورد بررسی قرار دهد.