خلاصه ماشینی:
"در بیرون از آنها آنجاها که به آرمان و آرمانگرایی با احترام نگاه میشود برای توجیه وضع موجود یک روش ابتکاری وجود دارد که میتوان آن را مکانیسم جبران نامید و به دو گونه است: الف-سیستم آرمانگرا:ادعای این سیستم آن است که مهم نیست چه نیروهایی را به کار گیرد.
ب-آدمهای آرمانگرا:وقتی مناسبات و دستور العملها غیر قابل دفاع باشند روی نیروهای مؤمن و متعهد تأکید میشود و اینکه وجود آنها برآیند کلی سیستم را عوض میکند.
از این حد که بگذریم با برخوردهای صریحتر روبهرو میشویم که بر وجود انواعی از دو گانگی تأکید میکنند که حیطه عمل و آرمانگرایی را به کل از هم جدا میکند: 1-آرمان و واقعیت:بر آن پیشفرض استوار است که آرمانها انتزاعی و ذهنیاند و بیتوجه به واقعیتهای بیرونی تعریف میشوند.
لازم است تأکید شود آنچه این نوشته آرمانگرایی میداند دستکم دارای خصوصیات زیر است: 1-استقلال فکر: در چه؟امروزه بعضی از پرسابقهترین آدمهایی (به تصویر صفحه مراجعه شود) که کپیرایت انقلاب را به نام خود میدانند از تندرویهای گذشته صحبت میکنند.
باید سؤال کرد که اگر در جهت آرمانی برای مدتی هیچ تلاشی نشود چگونه ممکن است اصل آن در دل کسی زنده بماند؟شبیه سنگانداختنهای بچههای فلسطین است که در مقابل تانک چه تأثیری میتواند داشته باشد؟اما اگر این سنگانداختنها نباشد پس شور مبارزه چگونه حفظ میشود؟پس شهادتطلبها چگونه به وجود میآیند؟ در کل گرچه بحثهایی از این دست میتواند حوزههای مناسبی باشد برای فکرهای دستور العملی یا استقلال فکر،اما نه مفاهیم آن قدر سیالاند و نه مستندات دینی و تاریخ انقلاب آن قدرها جای قلب و تحریف باقی میگذارند."