خلاصه ماشینی:
"با توجه به این اختلاط و عدم تفکیک،متأسفانه در جامعهء ما-در سؤال بعدی به این هم میتوانم بپردازم که وقتی میگویم جامعهء ما،مرادم صرفا عوام نیستند،حتی من بار اصلی مسؤولیت را در وهلهء اول به دوش نخبگان قرار میدهم-که نقد به خوبی جا نیفتاده است، از جمله نقد درونگفتمانی یعنی تا میآیی و عطف به آن ملاکها و معیارها،سیاست و رفتاری را نقد میکنی،چون جامعه تحملش را ندارد،و آنطور که باید و شاید آموزش ندیده و تربیت نشده،با انواع و اقسام مواضع مختلف روبهرو میشوی و بسته به این که چه کسانی حاکم باشند،برخوردها هم رنگ همان حاکمان را میگیرد:اگر حاکمان ما میل به سیاستهای سکولار داشته باشند،انگهای سکولار به شما زده میشود و اگر گرایشهای دینی داشته باشند،انواع و اقسام انگهای دینی،آن هم توسط گروهها و اقشار مختلف مذهبی.
این موضوعی که شما مطرح میکنید،جزء بدیهیات انقلاب اسلامی باید تلقی شود و اتفاقا در مقطع اول انقلاب همچنین نقدی وجود داشته است،سؤال این است که بر سر واقعیت اجتماعی ما چه آمده که دیگر آژانس شیشهای تکرار نشده است؛در صورتی که نقد برونگفتمانی در سینمای ما خیلی بیشتر شکل گرفته، یعنی امثال‘‘زندان زنان''''خیلی ساخته شده،میخواهم بپرسم تحلیل و ارزیابی شما از واقعیت مدیریت فرهنگی ما چیست آن آثاری که نام بردید،رواج پیدا نکرده و در کنارش نحلههایی در هنر ما ریشه دوانید و حتی نسل جوانی را هم دارد به خودش جذب میکند؟ بله من به چند نکته میتوانم اشاره کنم:یکی این که اصحاب درد ما که شما بهتر از من میشناسید-به هر حال من تخصصم چیز دیگری است-شاید فاقد نظریه باشند،یعنی افراد صاحب درک و احساسشان به مراتب قویتر از بقیه باشد اما بنیان نظری لازم را ندارند."