خلاصه ماشینی:
"(تمامی آن جماعات و مفاهیمی که از این وجوه سلبی ریشه گرفتهاند)از رو نرفتهاند؟(در همین مجله سوره دانشجو و نویسنده نیم وجبیای نیست که اگر جلویش را نگیری دکتر سروش و پوپر را خرد و خاکشیر نکند!)خلاصه اینکه بدبختی و مصیبت تمدن معاصر«غفلت از حقیقت وجود»(به قول مرحوم استاد فرید)نیست؛بلکه چسبیدن به واقعیت موجود است.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) وگرنه یکی بیاید مثلا«دمکراسی»را خودش برای خودش تعریف کند و با خودش درگیر نشود!یا انصافا مفهومی پوچتر از پلورالیسم(به معنی همه راست میگویند:-حتی تویی که میگویی این حرف اخیر کشک است!)هست که یک عده با آن چند سال مردم را سرکار گذاشتند؟ وقتی یارو خودش اثبات میکند که«چیزی برای اثبات کردن وجود ندارد»من و شما کجایش را رد کنیم؟اینهایی که آمدند و گفتند همه چیز متدلوژیست و...
زمان حضرت نوح(ع)هم وقتی واقعبینانه به استخوان پوسیده مردگان نگاه میکردند،میپرسیدند: واقعا این مردهها روزی زنده میشوند؟یا وقتی واقعبینانه نگاه میکنیم، خدا کجاست؟چطور امکان دارد خداوند قادر مطلق و رئوف و کریم، حی و حاضر و ناظر باشد و یک بنده او با دو بچه کوچک سرطان بگیرد و بمیرد؟!اگر فقط او رزاق است این این همه گرسنه چرا جان میکنند؟ و...
اینها چگونه میخواهند با همان جسم خودشان محشور شوند؟آن هم به قول قرآن کریم،حتی خطوط و بندبند انگشتانشان هم کاملا مثل قبل باشد!؟ پیش از دوران مدرنیته اگر از این سوالها میشد فوق آخر باید میگفتیم: به تو چه مربوط است؟!خدا قادر است و خودش هر کارب بخواهد میکند."