خلاصه ماشینی:
"همین آقا شارح بزرگ اصول و فلسفه رئالیسم میشود،همین آقا مطالعه میکند درباره غرب و شرق در علل گرایش به مادیگری، چقدر قشنگ بحث کرده،چند نفر در حوزه امروز اینطور است؟ چون مطهری و شریعتی و جلال آل احمد بومی شده بودند،انقلاب ما برگشت به بومیگرایی و به خود جامعه بود ولی دانشگاهها و حوزهها نتواستند با انقلاب بیایند،هر کاری امام و آقای خامنهای کردند که حوزه و دانشگاه به خودشان برگردند به اینجا رسیدهاند.
باید به تخصص ارجاع شود،در ایران برعکس شد،چون دانشگاه بومی نبود، تیمی کار نمیکنند،زندگی یک موجود تام و تمام است،لحظهای که بخواهیم کل زندگی را تعریف کنیم باید همه رشتهها بین رشتهای شود، به همین دلیل دانشگاههای اروپا تخصصی کار میکنند،بعد مؤسساتی که برای دانشگاهها یا حکومت هستند و فوق تخصصی،تمام رشتهها با هم کار میکنند،به عبارت دیگر آنها جمعکننده همه تخصصهای دانشگاهها میشوند و حکومت هم در جامعه عملی میکند.
اگر رئالیستی یا ایدئالیستی میخواند چی؟ دانشجوی بدبخت عمر جوانی خود را بگذراند و چرت و پرت من را گوش کند،اگر به او بگویی تو کیستی،بگوید من به اضافه این جزوهها، اینهم لیسانس و نمرههای مزخرف هفده و هجده،خیلی مسخره است، هزاران نفر نه امید نه آینده و نه درس میخوانند،آنهایی هم که امید دارند برای خارج کشور درس میخوانند،در خارج کشور هم ترشیدگی نیرو زیاد شده،لولهکش میخواهند ولی استاد دانشگاه نه،مگر اینکه طرف خیلی برجسته باشد اینکه کتاب بخواند بیاید درس بدهد نداریم، (به تصویر صفحه مراجعه شود) منظورم این است که در دنیا علم به معنایی که ما میگوییم در دانشگاهها وجود دارد."