خلاصه ماشینی:
"رفت از داخل ماشین نقشهای بیرون کشید،آن را روی کاپوت ماشین باز کرد و گفت:«سعید!تو که توی منطقه هستی،به من بگو بدانم،آن قسمت بالا،یعنی بالاتر از محل درگیری بچهها دو تیپ کربلا و نجف،را تو چطور میبینی؟ اصلا از وضعیت آن بالا هم خبر داری؟» کدام«بالا»منظور او بود؟ منظور حسن،خاکریزی بود که از شمال بیابان کوشک و پشت دژهای مثلثی،به صورت اریب، به سمت غرب امتداد داشت و وصل میشد به سر کانال پرورش ماهی.
چرا؟ خب،از آنجا که در جریان فتح خرمشهر بروبچههای اصفهانی تیپ 8 نجف اشرف و تیپ 14 امام حسین(ع) کلی از تانکهای عراقی را در داخل شهر غنیمت گرفته بودند،احساس اولیهام این بود که لابد اینها تانکهای خودی هستند و دارند برای تقویت نیروهایمان که از شرق به غرب جلو کشیدهاند و با دشمن درگیرند،از شمال به سمت جنوب میآیند که بعد بپیچند به سمت غرب و بروند به کمک بروبچههای خط مقدم.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) 11 بهمن 1360،اتاق واحد اطلاعات سپاه مریوان،از راست به چپ:نفر اول شهید عباس کریمی،نفر چهارم آقا سعید،نفر ششم شهید حسین قجهای کل تحرکات ما در خطوط جبهه شرق بصره را این آقایان آمریکایی هستند که دارند با ماهوارهها و آواکسهایشان شبانهروزی ردزنی میکنند،مدیریت خرد و کلان ردههای اطلاعات نظامی دشمن را، CIA به عهده گرفته،قرارگاه مقدم سپاه سوم صدام در تنومه،شده لانه زنبور افسران ارشد عملیاتی پنتاگون و ارتشهای انگلیس و فرانسه و آنها هستکد که طرح مانور و پاتک برای ژنرالهای در پیتی صدام میریزند و بر حسن اجرای این طرحها هم نظارت مستقیم دراند."