خلاصه ماشینی:
"] قبل از پرداختن به بعضی تأویلاتی که از طرف عرفا صورت پذیرفته«در این مقاله فقط به تأویلات ابن عربی اشاره شده است)،لازم استمرز بین تفسیر و تاویل را از دیدگاه قرآن بازگو کنیم و اینکه در اصل تاچه اندازه،حق داریم در مورد قرآن بحث کنیم و به این پرسش که آیامیتوان از مرز ظاهر گذشت و باطن آیات را بیان کرد یا نه؟پاسخ دهیم.
این کتاب هماکنون به عنواناصول معارف حقه تدریس و مطالب آن به عنوان سلوک الی الله تلقی میشود،بویژه اینکه در ابتدای کتاب انگیزه تألیف و نشر آن را بهعنوان اجابت دستور رسول اکرم(ص)میداند که در عالم رؤیا بهایشان میفرماید:با این کتاب فصوص الحکم به طرف مردم خارج شو!11 پس این کتاب با این ویژگی تالی تلو قرآن شده،و بدیهی است باچنین ذهنیتی خواندن این کتاب،مجال تفکر و تعمق را از انسانمیگیرد و مطالب کتاب به طور ارسال مسلم خوانده میشود.
چنین شخصی درظاهر پیرو است چون مخالفتی در حکم نیست«مانند عیسی وقتی نازلشود(به آنچه رسول خدا(ص)حکم کرده)حکم میکند و مانندپیامبر(ص)در قرآن میفرماید:{/(اولئک الذین هدی اللهفبهداهماقتده)/}پس ازن شخص هم در آنچه اخذ کرده به منزله رسول خداستکه از شریعتهای قبل از خود اخذ کرده و او را تثبیت فرموده،پس ازآن جهت که پیامبر ت ثبیت فرموده تبعیت میکنیم نه از آن جهت کهشریعت قبل از ما بوده و نیز آنچه خلیفه از خدا اخذ میکند،همانچیزی است که رسول از خدا اخذ فرموده،پس ما به او در لسان کشف،خلیفه اللهمیگوییم،ولی در لسان ظاهر،خلیفه الرسول مینامیم،و برهمین اساس بود که پیامبر(ص)از دنیا رفت و به کسی درباره خلافتنصی صادر نکرد و تعیین نفرمود،چون میدانست در امت او کسانیهستند که خلافت را از خدا میگیرند و خلیفه خدا میشوند و حکم باموافقت در حکم شرعی صادر میکنند."