چکیده:
کاوش در زیرساختهای نظری و پایههای استوارکننده کیفر در آموزههای دینی در دو
محور باورهای کلی یا جهانبینی و نیز تحلیل مجازاتهای وضع شده در آن، مطرح
میباشد. مختار بودن انسان، حق بودن مجازاتهای دینی به دلیل پیوند با حقانیت
خداوند، در ردیف قضا و قدر الهی جای داشتن جرم و پیامدهای ناشی از آن و نمونههایی
از این دست، سیمای نخست این بررسی را سامان میبخشند. از سوی دیگر، مقاله به
کندوکاو در زوایای گوناگون قصاص در قلمرو محور دوم پرداخته است و در این زمینه، پس
از نپذیرفتن دلایل مخالفان همچون به حساب آوردن حق حیات در ردیف حقوق طبیعی و در
نتیجه، حق نداشتن جامعه در ستاندن آن، به دفاع از حقانیت این مجازات پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"درباره ناسازگاری مجازات سلب حیات با اصل بازپروری مجرم در حقوق جزا که سزاربکاریا به همین دلیل، اجرای آن را تنها در فرضی روا میداند که برای ریشهکنی عوامل فتنهزا هیچ راه دیگری باقی نمانده باشد و لمبرزو نیز با گروهبندی مجرمان به دستههای گوناگون اتفاقی، اعتیادی، فطری و ذاتی به کار بسته شدن این مجازات را تنها درباره مجرمان ذاتی مجاز میشمارد؛ چراکه به باور وی آنان با وصف مجرمیت به دنیا میآیند و به همین دلیل، اصلاح ناپذیرند و باید جامعه را از وجود آنان پاک کرد، باید گفت: با فرض محور قرار دادن درمان مجرم و دوریگزینی از نظریه حذف او توجه به این نکته بایسته است که مجرمان مستحق کیفر سلب حیات همچون قاتل عمد، افرادی افسادگرند و ـ به اصطلاح ـ روزی خود را از راه حذف دیگران فراهم میسازند.
اشکال دیگر به طرفداران حذف کیفر سالب حیات این است که آیا کشتن قانونی و همراه با محاکمه مجرمی که به خود اجازه میدهد دیگران را بدون محاکمه از پای درآورد، راهکاری منطقی و برابر با اصول عدالت کیفری نیست؟ به ویژه آنکه در مجازات یاد شده تنها آرام کردن حس انتقامجویی قربانی جرم مورد توجه نمیباشد، بلکه اهدافی همچون فسادزدایی از جامعه نیز در نظر است."