چکیده:
<P>یکی از موضوعاتی که از اواخر دهه 1970 به ویژه پس از دهه 1990 مورد توجه جدی محافل پژوهشی و حتی آموزشی اقتصاد قرار گرفته،پیوند دین و اقتصاد است.این پیوند گاهی با محوریت دین و زمانی با مرکزیت اقتصاد ایجاد میگردد. در حالت اول عناصر دینی جهتدهنده و هدایتکنندهء رفتارها و فعالیتهای اقتصادی هستند و در حالت دوم کارکردها و اندیشههای دینی به وسیلهء ابزارها و قواعد اقتصادی تحلیل میشوند.در این مقاله سعی بر این است که ضمن مرور بر ادبیات موضوع به خاستگاه و قلمرو بحث پرداخته شود:در قسمت اول طرح موضوع و چارچوب مفهومی ارائه میشود؛در قسمتهای دوم و سوم به موضوعات زمینهها و پیشینههای دو رویکرد مشهور دین و اقتصاد اشاره میشود.در بخش پایانی نکتههای قابل ملاحظه ارائه میگردد.و سرانجام نتیجه گرفته میشود که برخلاف تصورات قبل از دههء 1970 می- توان سنتزهای معناداری از دین و اقتصاد استخراج نمود که از قابلیت علمی برخوردار بوده،کاربردهایی در جهان خارج نیز داشته باشد.همچنین نشان داده میشود که بسیاری از عناصر اقتصادی تحت تأثیر اندیشهها و کارکردهای دینی قرار می- گیرند و بسیاری از عقاید و اعمال دینی نیز توجیه عقلانی دارند.</P>
خلاصه ماشینی:
"2-نیازها،اندیشهها و ریشههای ترکیب دین و اقتصاد برای همهء متفکران،صاحبنظران و محققانی که تمایل دارند امور اقتصادی را از منظر دین مطالعه کنند،اقتصادی دینی جذبه خاصی دارد و در نتیجه این رشته مطالعاتی-علاوه بر اقتصاددانان- میتواند مورد علاقه صاحبنظران فلسفی،علوم اجتماعی و دینی قرار گیرد،زیرا ارزیابی سیاستها و حتی تئوریهای اقتصادی از منظر دین،برای اندیشمندان عرصههای یاد دشه بااهمیت تلقی میشود.
در عین حال گروههایی از این اندیشمندان مانند گروه زیادی از اقتصاددانان و دیگر صاحب نظران علوم اجتماعی به ویژه از دههء 0791 به بعد رفتارها،عقاید و نهادهای مذهبی را در مفادی از عقلانیت-ابزاری و غیر ابزاری-مورد توجه و مطالعه قرار میدهند و برای آن بنیان به ویژه فلسفی قائل هستند.
مثلا نقش عنصری مانند مذهب در کارکرد اقتصاد همانقدر است که نهادهای پولی و یا ابزار کار فیزیکی است (Polany,1957) برخی از صاحبنظران عقیده دارند،پس از جنگ سرد جوامع مختلف نسبت به مسائل فرهنگی و به ویژه اعتقادی خود حساس شده،تمایل دارند که زندگی اجتماعی آنها پیوند دینی را نیز دارا باشد.
آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل در یک جا از سویی روحانیون و انسانهای متشرع را به عنوان بنگاه و تولیدکننده افکار و رفتارهای دینی ذکر میکند،از سویی دیگر ادعا میکند که بنگاه- دار دینی-مثلا یک روحانی-همانند بنگاههای معمولی اقتصادی-غیر دینی-دارای انگیزهء نفع شخصی است و دنبال حد اکثر کردن منافع خود است (Smith,1965) .
اینگونه مطالعات نقش دخالت یا عدم دخالت دولت در امور مذهبی،رقابت در مورد عقاید و کارکردهای مذهبی و حتی انحصار در بازار مذهب،قیمتگذاری خدمات و کالاهای مذهبی و تشکیل بازار مذهب را نیز از دیگر ابعاد نگرش یاد شده محسوب نموده با پیش فرض عقل ابزاری تحلیل میکنند."