چکیده:
در این جستار ابتدا با بررسی رابطهی تقسیم عقل به نظری و عملی و تقسیم حکمت به نظری و عملی، دو نظریه در این باب بیان شده است. مطابق نظریهی اول (نظریهی بوعلی) مقسم تقسیم حکمت به نظری و عملی، عقل نظری است و مطابق نظریهی دوم حکمت عملی معقول عقل عملی است و حکمت نظری معقول عقل نظری. در بحث از رابطهی حقایق و اعتباریات محل بحث حکمت نظری و عملی است؛ سپس با توجه به تقسیم علم به تصور و تصدیق و حقیقی و اعتباری دانستن هر یک، چهار نوع رابطه مورد توجه قرار گرفته و اذعان شده که بحث اصلی در رابطهی تصدیق حقیقی و تصدیق اعتباری است؛ آنگاه در بیان این رابطه دو نظریه بررسی شده است؛ نظریهی اول؛ نظریهی علامه طباطبایی و استاد مطهری است که به عدم رابطهی تولیدی و استنتاج منطقی بین آنها قائلند. نظریهی دوم؛ نظریهی بیشتر اصولیان و برخی حکماست که برهان را در اعتباریات جاری میدانند و به رابطهی بین حقیقت و اعتبار قائلند.
خلاصه ماشینی:
"در اعتباریات برای رسیدن به مقاصدی انسان یا شارع آنها را وضع و جعل میکند و به نظر علامه میان این دو دسته ادراک رابطهی تولیدی وجود ندارد؛ یعنی از انباشتن هزاران حقیقت نمیتوان حکم انشایی و اعتباری بدون وساطت چیزی تولید نمود؛ زیرا اگر قبول کردیم حقایق یا قضایای حکمت نظری، به قول بوعلی، متعلق به اموری است که وجودشان به قدرت و اختیار ما نیست و هستی آنها به فعل ما نمیباشد و حکمت عملی یا اعتباریات اموری هستند که هستی آنها به فعل و اختیار ما است و ما به دلخواه یا با ضابطه میتوانیم آنها را تغییر دهیم؛ نتیجهی منطقی این سخن این است که اگر یک تصدیق اعتباری متولد از مقدمات حقیقی شده باشد، اولا ضابطهی تبعیت نتیجه از مقدمتین مطابق ضوابط منطق صوری رعایت نشده است؛ چرا که در نتیجه چیزی هست که در مقدمتین نیست (جنس نتیجه با جنس مقدمتین تفاوت دارد)؛ یعنی نتیجه تابع اخس مقدمتین نشده؛ ثانیا اگر نتیجه معلول مقدمتین است یا به تعبیر بهتر لازم مقدمات است، چگونه میتوان در چیزی دخل و تصرف نمود و آن را به میل خود جابهجا کرد و تغییر داد بدون اینکه علت یا ملزوم دستخوش دگرگونی و تغییر شود؟ یا بالعکس اگر از مقدمات اعتباری نتیجهی حقیقی تولید شود، باز اشکال و نقض فوق در اینجا هم جاری خواهد شد."