چکیده:
در این مقاله تلاش شده است دیدگاهها و تلقیها دربارهء حکمت سیاسی متعالیه بررسی و بازخوانی شود.در این زمینه دو تلقی از یکدیگر بازشناخته شده است:امتناع حکمت سیاسی متعالیه و امکان حکمت سیاسی متعالیه.این هردو نظر،بیش از آنکه مستند به آثار صدر الدین شیرازی باشند،در ادعاهاییاند که صاحبان آنها برای اثبات آنها باید برای اثبات آنها مستنداتی را از فلسفهء صدرایی و حکمت متعالیه ارائه کنند.شاید بهترین روش،رجوع مبسوط به آثار مکتوب صدر المتألهین و شارحان و پیروان این فلسفه و کشف الزامات و اقتضائات منظومهء فکری صدر الدین شیرازی و حکمت متعالیه باشد.مقاله با بسط دیدگاههای مذکور و ارائهء پیشنهادهایی ادامه یافته است.
The paper attempts to study the viewpoints and interpretations of Transcendent Political Theosophy. In this regard two differing interpretations have been determined and are being presented - the Impracticability of Transcendent Political Theosophy, and the Practicability Transcendent Theosophy. These two theories, in addition to being based on the works of Mullah Sadra, state that their respective advocates, in order to prove them, should present evidence from the philosophy and transcendent theosophy of Sadra Perhaps the best method is to
refer to the written works of Mullah Sadra, his commentators and the followersof his school ofphilosophy, in order to extract the necessary proof of their claims from Transcendent Theosophy . This paper by elucidating the mentioned viewpoints
presents suggestions in this regard .
خلاصه ماشینی:
نشاندهندۀ پیروی تام و تمام صدر الدین شیرازی از فارابی است و آیا این تکرار،فارغ از توجه به عناصر و نشانههای مؤثر حکمت متعالیه است که به دست توانای خود صدر المتألهین نظام و قوام یافته است؟بدیهی است استاد شیراز به گذشتۀ فکر فلسفی اسلامی توجه تام و تمامی دارد و از گذشتۀ فلسفۀ اسلامی تغذیه میکند؛اما در گذشته نمانده و با ابتکار و نگاه انتقادی به فلسفههای پیش از خود،حکمت متعالیه را نظام و قوام بخشید که تاکنون جامعۀ علمی را متأثر ساخته است.
اساسا چگونه میتوان بدون مطالعۀ تفصیلی و تحلیل مباحث صدر المتألهین در باب سیاست،که در آثار مختلف وی پراکنده است،به فقدان اندیشه و فلسفۀ سیاسی حکم کرده؟و مگر فقدان اثر مستقل در باب فلسفۀ سیاسی به معنای غیر سیاسی بودن یک فیلسوف و امتناع فلسفۀ سیاسی یک دستگاه فلسفی است؟ در کنار همۀ اینها،حب و بغضهای متعصبانه نیز در عدم توجه به وجوه سیاسی حکمت متعالیه تأثیرگذار بوده است.
سید حسین نصر نیز فصل ششم از کتاب صدر المتألهین شیرازی و حکمت متعالیه را به بحث دربارۀ ما بعد الطبیعه و ملا صدرا و تأثیر آن بر فلسفۀ عهد قاجار اختصاص داده است.
در کنار این موارد باید آثار خود شارحان نیز مورد بازخوانی مجدد قرار گیرد و توجه شارحان به وجوه سیاسی حکمت متعالیه و اندیشۀ صدر المتألهین آشکار و برجسته شود.