خلاصه ماشینی:
"یعنی به نیاز باید پاسخ داد و شناخت زمان مهم است، آقای مطهری زمان را میشناسد و میبیند یک زمان میشود اندیشههای حسینی را در قالب عزاداری ارائه داد و جامعة ما با امامحسین(ع) و محبت اهل بیت(ع) پیوند عمیقی دارد؛ اما از ظرفیت این پیوند عمیق استفاده نمیشود و لذا میبینیم که با عنوان حماسة حسینی سخنرانیهایی انجام میدهد و مجموعة این سخنرانیها بهصورت کتاب «حماسة حسینی» منتشر میشود که اثر ماندگاری نیز شده است.
اگر هم دیگران، بهویژه التقاطیها، با آقای مطهری معارضه کردند، به همین دلیل بود که دیدند ایشان نسبت به اندیشة خود متعصب است، نه تعصبی کورکورانه، بلکه متعصب یعنی پایبند است و هرهریمذهب نیست.
گاهی مواضع سیاسی و گاهی اجتماعی است که ما تقریبا اوج اینها را در حرکت سیدجمالالدین اسدآبادی، میرزای شیرازی در جنبش تنباکو، مبارزه با استعمار انگلیس در عراق بهواسطه شیخ محمدحسن شیرازی، میبینیم تا میرسیم به دورة مشروطیت که در این دوره، حضور علمای بهنام در عرصة مشروطیت چه در داخل کشور و چه در خارج کشور ملموس است که همه در رد یا تأیید مشروطیت، تأثیرگذارند، مثل میرزای نائینی صاحب «تنزیهالمله»، آخوند خراسانی صاحب «کفایه» که نسبت به مشروطیت روی خوش نشان میدهد، مرحوم آقا سیدمحمدکاظم یزدی طباطبایی که ایشان با ابهام با مشروطیت برخورد میکند.
دیگری مفهومی به نام روشنفکری دینی است که بیشتر بعد از انقلاب مطرح شده، این دو چه نسبتی با هم دارند؟ عالمبودن به زمان یک وجه مشترک است، یعنی عالم به زمان، زمان خودش را میشناسد و میتواند در پوشش و هیأت یک روحانی ظاهر بشود و میتواند در شخصیت یک فرد دانشگاهی ظهور پیدا کند."